دو دختر در یک نقاب : عنوان

کلوئه و سولین نیز باهم به دنیا آمدن درحالی که انتظار میرفت سولین دو هفته دیگر به دنیا بیاید همین امر موجب شد سولین ضعیف باشد و دچار مشکلات تنفسی و کلیوی بشود و والدین او در کره بمانند و از پسر عموی پدرش برای درمان او کمک بگیرن

 کلوئه و سولین به مدت یک سال باهم بزرگ شدن اما بعد فقط تابستان به مدت یکی و دو ماه در کنار همدیگر بودند همه چیز کاملا عادی بود تا اینکه پدر کلوئه او و سولین را در شب به رستوران ساحلی برد و در راه برگشت یک ماشین به سرعت به سمت ان ها می اید و تصادف میکنند کلوئه و سولین نیز اسیب چندانی نمیبینن اما پشت گردن سولین زخم میشود و

خاطرات دوستی ان ها از ذهنشان پاک میشود به طوری که انگار هیچوقت نبوده مادر کلوئه و خانواده او حساسیت شدیدی نشان میدهند و او را به فرانسه می برند او در انجا بزرگ میشود البته مادرش حتی چند متر دور شدن کلوئه را نیز کنترل میکند 

کلوئه تحت تاثیر رفتار مادرش قرار میگرد و تبدیل به دختری جدی میشود و مانند یک سیاستمدار رفتار میکند البته این ها فقط تظاهر است او از هوش و نبوغ خود استفاده میکند و چند ماه را مشغول برنامه ریزی فرار میشود او در اواخر مدرسه به طوری غیب میشود که مادرش و معلمش زمانی متوجه غیبتش میشوند که مددکار مدرسه مشغول برسی پرونده های دانش اموزان است که دفتر حضور و غیاب مدرسه را دیده و به مدیر مدرسه و مادر کلوئه اطلاع میدهد مادر کلوئه اول میگوید او به همراه پدرش به کره رفته تا وقت بخرد و کلوئه را پیدا کند 

با وجود تلاش زیاد مادر کلوئه او هیچ چیزی پیدا نمیکند به همین دلیل او از همسرش درباره سولین میپرسد و وقتی از شباهت کلوئه و سولین اطمینان پیدا میکن از او میخواهد سولین را راضی کند برای مدتی وانمود کند کلوئه است همسرش با عصبانیت به او پاسخ میدهد: واقعا چرا این کارو میکنی دختر ما فرار کرده زیرا از این رفتار تو خسته شده 

مادر کلوئه:میدونی اگه این خبر پخش بشه اعتبار خانواده من و اینده دخترما به خطر میوفته

تماس پدر کلوئه با والدین سولین و غیبت کلوئه دلیل تظاهر سولین است اما دلیلی دیگری پشت پرده است