روانی عاشق : قسمت دوم 

نویسنده: Zara_XAL

از کارم استعفا دادم و تصمیم گرفتم برم و توی کلبه ای که چند سال پیش توی آلاسکا خریده بودم زندگی کنم . خیلی پیگیر پلیس بودم تا بالاخره قاتل پیدا بشه اما هیچ اثر انگشت یا چیزی دیگه ای از قاتل نبود هیچ مدرکی نبود حتی نتونسته بودن مظنون پیدا کنن تا اون موقع .
دیگه صبرم لبریز شد برگشتم به نیویورک به اداره پلیس رفتم شروع کردم به داد و بیداد و میدونین خیلی جالب بود پاسخی که پلیس به من داد پلیس گفت : 
ببین جاناتان ، میدونم غم سنگینی رو داری حمل میکنی ولی توی آمریکا پر از روانی هست که روزانه بدون دلیل مرتکب قتل میشن ، ما هیچ مدرکی نداریم عیله کسی فعلا بهتره صبر کنی بالاخره این قاتل هم پیدا میشه . 

خب ، من بدون اینکه چیزی بگم اداره پلیس رو ترک کردم و تصمیم گرفتم خودم دست به کار شم تا اون عوضی رو پیدا کنم اونجا فهمیدم که پلیس کاری برایم نخواهد کرد ، رفتم پیش یکی از دوست های قدیمم که پلیس بود و ازش خواهش کردم هر اطلاعاتی رو که درمورد پرونده داره در اختیارم بزاره اونم که چون خیلی دلش برایم میسوخت این درخواستم رو قبول کرد و اطلاعات رو که محرمانه بودند در اختیارم گذاشت و از اون به بعد خودم شروع کردم به جست و جو تا اینکه .....
دیدگاه کاربران  
0/2000

جدیدترین تاپیک ها:

تقویت مهارت های داستان نویسی جزئیات بیشتر اینجا کلیک کنید.