شهر پوچی

شهر پوچی

atiyeh858585 نویسنده : atiyeh858585 در حال تایپ

داستان های مشابه

پدر بزرگ چیزی رو قایم میکنه نمیدونم چی اما داره از همه پنهان ...

دختری که در زمان گم شده باشد؟ شاید داستان به همچین چیزی ...

در زمانی که قبایل در صلح و آرامش در کنار هم می زیستند و خدایان ...

به‌نام‌خدا

عنوان: #شهر_پوچی
به قلم: #عطیه_ابراهیمی

·_·_·_·_·_·_·_·_·_·_·_·_·_·_·

وقتی که خودم نیز مرا درک‌ نکرد آجر به آجرش را ساختم.
تا خانه‌ای باشد برای من،
برای تمام دوستانم...
·_·_·_·_·_·_·_·_·_·_·_·_·

مقدمه:

قطعا زندگی ادامه دارد.
من مطمئنم که آن درست پشت دیوارهای بلند شهر نشسته و منتظر من است.
شاید خوشحال
شاید غمگین
شاید عصبانی
‌و شاید ترسیده
اصلا...!
از کجا معلوم عاشق نباشد؟...
باید فهمید...
باید بفهمم که زندگی برای من چه رنگی را به ارمغان می‌آورد...
ژانرها: تخیلی / فلسفی
تعداد فصل ها: 1 قسمت
تقویت مهارت های داستان نویسی جزئیات بیشتر اینجا کلیک کنید.