معموریتمون : لب ساحل
2
32
1
1
فردا تولد پریساس و روز مشخص شدن هویت آرتین هنوز تو شمالیم قراره شب حرکت کنیم
رویال:ارتین شغلت چی بوده؟
و همین جمله باعث بود که خشم آرتین بیدار و عصبی شه و ١*٢*٣ و گروپــــــــــــــ
+هوی مگه در سرد خونس؟!
رویال:م....مگه من چی گفتم؟
+هیچ بیخی الان میرم پیشش ببینم چه مرگشه
+ژاکتم رو برداشتم برداشتم و رفتم لب آب روی یه سخره نشسته بود رفتم کفشام رو در آوردم و نشستم لب آب
+چرا هر دفعه ازت سوال میپرسن فرار میکنی
_فرار نمیکنم
+چرا،بعضی وقتا هوا خوردن اسم دیگه ی فرار کردنه و همه باهاش خودشون رو گول میزنن
_واقعا
+منم با این کار همیشه خودم رو گول میزنم
......._
+فردا یه جایی دعوت شدیم باید بیای حتما خوش میگذره بهت
_ممنون
+آها راستی جناب سرهنگ نگران نباش من یکی میشناسمت
و یه پوزخند زدم رو رفتم سمت ویلا
ارتین:)(:
هنوز تو تعجب بودم یعنی این دختره از کجا منو میشناخت
یه جوری بود خیلی مرموزه باید سر از کارش در بیارم یهو گوشیم ویبره رفت از طرف خودش بود
_فکر فضولی تو کارم رو از سرت بیار بیرون مستر
یهو عصبی شدم بلند شدم و فریاد زدم یهو زیر پام لیز خورد پنج
دیقه بعد داشتم یخ میزدم یهو یه چیزی اومد تو ذهنم
+نکنه این موجود مرموز دراکولایی چیزی باشه
_میخای دیگه بهم بگو یه سر دو گوش
یه پتو داد دستم انداختم دورم
_پرت شدنت خیلی جالب بود.......اوم حالا سالم هستی؟
+نمیخاد تو یکی جوش منو بزنی بچه نگران نباش در قید حیاتم
جیوا:)(:
اه اعصابم رو خورد کرد پسره ی خودخواه مغرور حقشه میزاشتم قندیل ببنده
پنج ساعت گذشته و الان ساعت ١۰ با اعصابی داغون رفتم دم اتاقش و یهو درو باز کردم و گفتم هوی جناب........
لخت وایساده وسط اتاق و موهاش مثل کمد من توهم توهم بودن
حواسم نبود ولی دوباره شدم همون جیوای سابق یه سوتی زدم
و گتم
+اوففففف هیکل رو داداش
یهو کوبیدم رو دهنم و ب تعجب به آینه ی روبه روم نگاه کردم