لبخند تلخ

لبخند تلخ

Masoomeh_M نویسنده : Masoomeh_M در حال تایپ

داستان های مشابه

سه مرغ که در غیاب صاحبانشان به گشت و گذار می روند و درباره ...

سیاره زمین،انسان ها و تمامی موجودات زمینی به دست خود انسان ...

چه می شود اگر بفهمیم تمام دانسته های ما راجب کسی یا چیزی ...

سلام. ایلا هستم و 14 سالمه....... این داستان تلخ زندگی منه......
همیشه به هرکی میخندم و باهاش مهربونم ازم فرار میکنه و میره.
تنها حامی های واقعی من پدر و مادرم بودن که مردن.
اما با این همه سختی سعی میکنم بخندم.
درسته تلخه،ولی منو قوی نشون میده
درحالی که خیلی ضعیفم....
و این خوشحالم میکنه و هنوز میدونم اخرش منم یه شادی واقعی رو تجربه میکنم.

همه چی بعد از پیدا کردن اون "نامه" بود... یه نامه عجیب تهدید آمیز... عجیب ترش این بود که برای پدرم نوشته شده بود!!!!!!! پدرم در تمام عمرش بهترین مامور پلیس شهر بود و ازش کلی تقدیر شده بود اما چطور.....؟!

آیا آخرش به "شادی" میرسم؟؟؟؟؟!!!!
ژانرها: تخیلی / جنایی / ماجراجویی / معمایی
تعداد فصل ها: 0 قسمت
    فصل ها

    فصلی تاکنون اضافه نشده است.

تقویت مهارت های داستان نویسی جزئیات بیشتر اینجا کلیک کنید.