زندگی ام بدون کلمات

زندگی ام بدون کلمات

Writer_crow نویسنده : Writer_crow تمام شده

داستان های مشابه

دخترک کوچکی که به گلخانه مادر بزرگ می رود ...

دستش را نزدیک پیشانی دختر برد و نجوا کرد: «پیشونیت بلنده. ...

اینجا کسی واژگان غم، اشک و زدن را بخاطر نمی‌آورد.

دیگر از همه چیز خسته شده بودم؛ آن هایی که بدون خداحافظی ما را ترک می کردند، خانه ای که مدت ها از زمان پرداختن اجاره اش گذشته بود، نانی که به زور از گلویمان پایین می رفت و افکاری که مثل طنابی گلویم را می فشردند. داشتم دیوانه می شدم. تصمیمم را گرفته بودم. می خواستم سکوت کنم؛ برای همیشه.
ژانرها: تراژدی / داستان کوتاه
تعداد فصل ها: 1 قسمت
تقویت مهارت های داستان نویسی جزئیات بیشتر اینجا کلیک کنید.