داستان های Fatemeh_s_135

دخترکی‌معمولی‌با‌سرنوشتی‌پیچیده 2 در حال تایپ

دخترکی‌معمولی‌با‌سرنوشتی‌پیچیده

۲۹ اسفند ۱۴۰۳

سلام‌ من ریحانه بابایی هستم دخترکی معمولی با سرنوشتی پیچیده به خاطر کار پدرم دائم از این شهر میرفتیم به اون شهر در ۱۸سالگی تصمیم گرفتم در ایران بمونم با دوست صمیمی ام نرگس مادر و پدرم به طرز عجیبی یکدفعه غیب شدن حالا هم با پسری به اسم محمد زندگی میکنم و در پی پیدا کردن پدر و مادرم سرگردانم

1 0 372
تقویت مهارت های داستان نویسی جزئیات بیشتر اینجا کلیک کنید.