صفحه 6 آخرین پیام های کاربران

t_parsa_razeghi
۱۴ شهریور ۱۴۰۲ ساعت ۱۵:۰۴

لطفا درباره فصل هفت شهر نفرین شده نظر بذارید . دوست دارم نظراتتون درباره داستان بدونم خیلی ارزش داره

Eightwingphoenix
۱۳ شهریور ۱۴۰۲ ساعت ۲۲:۵۸

بعد یک سال و نیم، اینم قسمت جدید چشم رنگی.

t_parsa_razeghi
۱۲ شهریور ۱۴۰۲ ساعت ۱۶:۲۴

سلام اگر داستان های جنایی یا کارآگاهی دوست دارید قتل های نیمه شب رو بخونید ممنون میشم نظر هم بنویسید

Ermiya_M
۱۰ شهریور ۱۴۰۲ ساعت ۱۶:۵۵

دنیایی دیگر ، داستانی دیگر ، زندگی های دیگر هم به پایان رسید ، امیدوارم از داستان جدید لذت برده باشید?

tir
۲۸ مرداد ۱۴۰۲ ساعت ۰۳:۳۹

اگه بگم داستان《کلمات》 زندگی خودمه ،باور میکنی (:

dary_m8994b
۲۱ مرداد ۱۴۰۲ ساعت ۲۰:۲۴

کسی نیست ؟؟

mhasti226
۲۱ مرداد ۱۴۰۲ ساعت ۱۸:۰۲

سلام

dary_m8994b
۲۰ مرداد ۱۴۰۲ ساعت ۲۲:۳۳

سلام عزیزان اومدم با پارت یک دوری از هم

sabrahymzadh0
۱۸ مرداد ۱۴۰۲ ساعت ۰۴:۳۵

سلام ممنون که من رو دنبال میکنید

sabrahymzadh0
۱۵ مرداد ۱۴۰۲ ساعت ۰۹:۰۸

سلام من سمیرام پارت اول رمان گذاشتم امیدوارم لذت ببرید پارت دوم دو روز دیگه براتون میزارم

Writer_crow
۱۰ مرداد ۱۴۰۲ ساعت ۰۰:۲۹

احتمالش خیلی زیاده که اسم رمانم رو عوض کنم؛ احتمالا بعد از اینکه تمومش کردم که خیلی هم نمونده. یکی از اسم هایی که مد نظرمه "کلبه ای میان گندم ها"س. به جز این هم قصد دارم یه کاور براش طراحی کنم که ایده اولیه‌ش هم توی ذهنم هست. قبلا سعی کردم این کار رو بکنم، ولی حقیقتش خوب پیش نرفت. یکی از دلایلش اینه که تصویر خیلی واضحی از شخصیت های اصلیم (به جز آرینا) ندارم. به هر حال سعیم رو می کنم :)

ghaffarisamiyar
۲۹ تیر ۱۴۰۲ ساعت ۱۰:۲۹

لطفا نظراتتون رو بنویسید.

mahya89
۱۹ تیر ۱۴۰۲ ساعت ۱۲:۵۱

سلام..امیدوارم خوب باشید> من الان دوباره اومدم چک کردم،فهمیدم دیشب که کلی نوشتم و پارت اول داستان عاشق مادربزرگ رو منتشر کردم نه پیامم منتشر شده نه پارت اول:( برای همین دوباره پارتو منتشر کردم ولی خب نصفه است...به زودی پارت اول رو کامل میکنم و پارت دوم(اخرین پارت رو هم براتون میزارم)

Ermiya_M
۱۷ تیر ۱۴۰۲ ساعت ۲۰:۰۷

نویسندگی خودش هم نمیداند چه شکلی است وقتی که آن را انجام میدهی تا زمانی که به پایان میرسد .

mahya89
۱۷ تیر ۱۴۰۲ ساعت ۱۸:۰۰

سلام به همگی..امیدوارم حالتون خوب باشه:> نویسنده رمان بی پایان هستم..میخواستم بگم به احتمال زیاد نوشتن رمان بی پایان رو متوقف کنم..ولی الان دارم روی داستان کوتاه عاشق مادربزرگ کار میکنم که اسمش زیاد به داستان مرتبط نیست،شایدم باشه..:|راستش اسم بهتر از این پیدا نکردم،وقتی منتشر شد همینجا بهتون میگم تا داستان رو بخونید و اگه ایده بهتری برای اسمش دارید ممنون میشم بگید?

تقویت مهارت های داستان نویسی جزئیات بیشتر اینجا کلیک کنید.