ژولین . نه ، رقیه . عزیزم : سفر به سمت تاریخ اسلام

نویسنده: zahra1385far

سلام من رقیه هستم ... رقیه آلبِر
فرزنده خانواده ی آلبِرت متولده ی فرانسه
الان چند سالی هست ، بعد از عوض کردن اسمم برای گذران زمان به درستی در مدرسه ی خاص های خوشگِلِه ، شهر پاریس در فرانسه به عنوان معلم فعالیت میکنم . ...
و تمام وقت بی کاری ام در این دوران را ، تا بیست و دو سالگی صرف تحقیق درباره ی نام و نشان کودک سه ساله یِ معجزه های زندگی ام و مرد نورانی و خانوادهیشان کردم .
در دوران تحقیقاتم با افراد زیادی در سراسر دنیا آشنا شدم ... افرادی از شرق و غرب آسیا ؛ دوستانی از دیار امام قریبان ، ضامن آهو ... و مسلمانانی جنگ زده در شهر های محاصره شده به دست دشمن تا شهر کودک سه ساله یِ رویای من رقیه .
دوستی و آشنایی با این افراد فایده هایی برای من داشت که پای من را قبل از سال نوی میلادی ( کیریسمس ) به اینجا کشاند ... به این نقطه ، جایی در هوا بین خروجی مرض هوایی فرانسه به سمت جایی آن طرف تر در نزدیکی مرز فلسطین اِشغالی ... 
سوریه
* دلیل خلقت هستی *
ارامش هستی نگاه توست
نوای هستی راز و نیاز توست
دلیل خلقت هستی 
وجود توست
ای بانوی دو عالم حضرت .. فطمه ..❤
دیدگاه کاربران  
0/2000

جدیدترین تاپیک ها:

تقویت مهارت های داستان نویسی جزئیات بیشتر اینجا کلیک کنید.