پس از اینکه خواننده ای کتاب یا داستان کوتاهی را به پایان می رساند، غالباً پایان بندی داستان است که به شدت تأثیرگذار خواهد بود. از بسیاری جهات، کل کتاب در مورد پایانش است: همه چیز برای رسیدن به پایان داستان در کنار هم قرار می گیرند و وقتی داستان تمام می شود، همه چیزِ داستان به آن پایان اشاره دارد.
اما نوشتن یک پایان بندی خوب می تواند بسیار سخت باشد. نوشتن یک پایان بندی خوب به نویسنده ای نیاز دارد که کنترل زیادی بر تنش و سرعت روایت داشته باشد. نویسندگان اغلب بسیاری از عناصر پیرنگ را در یک لحظه جذاب جمع می کنند تا یک نقطه اوج پر تنش را ایجاد کنند. این کار ساده ای نیست.
در اینجا چند عنصر کلیدی آورده شده است که می تواند به ایجاد یک پایان مناسب برای کتاب یا داستان شما کمک کند:
پایان "صحیح": پایان بندی خوب برای یک داستان باید مطابق با آنچه قبل از آن اتفاق افتاده است باشد. تکنیک امداد غیبی (deus ex machina) که در نمایش نامه نویسی قدیم بسیار استفاده می شد را در نظر بگیرید. در آخرین لحظات، خدایان دست به کار می شوند و افراد را نجات می دهند.
امروزه، این نوع پایان ساختگی مورد پسند خوانندگان نیست. پایان بندی باید یک نتیجه گیری منطقی و مناسب برای آنچه قبلاً رخ داده است باشد - نه پایانی بدون پیش زمینه قبلی.
عنصر غیر قابل پیش بینی: با وجود اینکه پایان داستان شما باید اتفاقات قبلی را دنبال کند، اما بهترین پایان قابل پیش بینی نیست. این بدان معنا نیست که شما مجبورید حتماً با یک پیچش داستانی (plot twist) خواننده را شوک کنید. بلکه فقط به این معنی است که پایان باید خواننده را تا حدی غافلگیر کند.
پیچش داستانی: داستان می تواند با یک پیچش داستانی بزرگ یا ظریف پایان یابد، اما آنچه مهم است این است که این نوع پایان قابل پیش بینی نیست. برخی از نویسندگان می گویند که پیچش داستانی حتی خود آنها را غافلگیر می کند. پیچش داستانی می تواند از ابتدا نوشته شده باشد. در هر صورت، پیچش داستانی خوب، خواننده را متعجب می کند، اما همچنین با توجه به داستان طبیعی، مناسب و به نوعی درست است.
لحظه تاریک: لحظه تاریک شخصیت های شما وقتی است که ظاهراً همه چیز از دست رفته است، مثلاً وقتی فاصله بین قهرمان مرد و زن داستان خیلی بزرگ به نظر می رسد، وقتی که بنظر می رسد بیگانگان پیروز می شوند، وقتی آشکار شدن حقیقت، جهان را محکوم به فنا می کند. هرچه لحظه تاریک شما سیاهتر باشد، در صورت پیروزیِ شخصیت های شما نتیجه احساسی بزرگتری ایجاد خواهد شد. درباره رشد و توسعه شخصیت ها بیشتر بخوانید.
تغییر احساسی: لحظه پیروزی شخصیت اصلی شما می تواند پایان خوبی را ایجاد کند. این لحظه می تواند لحظه ای از درک یا بینش ناگهانی باشد. این لحظه هرچه باشد، مطمئن باشید که این برای شخصیت اصلی شما، و همچنین برای همه شخصیت های اطراف او بازتاب زیادی دارد.
بن بست: اگر کتاب شما شخصیت محور است، این پایان به خصوص مفید خواهد بود. در این سناریو به شخصیت شما فرصتی واضح داده می شود تا زندگی خود را تغییر دهد. همه چیز در یک وضعیت بی ثبات احساسی قرار دارد. اما در پایان، شخصیت به شیوه زندگی قبلی خود برمی گردد.
ترکیبی از پایان شاد و غمگین: غالباً، بهترین پایان ها منحصراً شاد یا غمگین نیستند با نوشتن پایانی رضایت بخش و پر از احساسات پیچیده، خواننده شما مدتها بعد از ورق زدن آخرین صفحه کتاب به داستان شما فکر خواهد کرد.
اما، مثل همیشه، مهم است که ژانر خود را بشناسید. اگر خوانندگان شما انتظار پایانی خوش دارند، آن را به آنها ارائه دهید (یا از ریسک هایی که به عنوان نویسنده می پذیرید استقبال کنید و انتظارات واقع بینانه را در خود پرورش دهید).
جایی را برای تفسیر باقی بگذارید: برخی از پایان بندی های عالی پایان باز هستند. وقتی داستان خود را بصورت باز پایان می دهید، مردم را به گفتگو، تفکر و جستجوی پاسخ تشویق می کنید.
برای جزئیاتی که توضیحی ارائه نداده اید بنویسید: بعد از لحظه اوج، به توضیحات طولانی درباره اینکه "چه اتفاقی بعد می افتد" نپردازید. صحنه هایی که بعد از اوج می آیند تنش کمتری دارند.
پایان درست برای کتاب شما
برخی از نویسندگان قبل از رسیدن به یک پایان بندی مناسب، انواع مختلفی از پایان بندی را امتحان می کنند. بنابراین از اینکه پایان بندی های مختلفی را امتحان کنید نترسید، و گزینه مناسب را انتخاب کنید.
در ادامه چند نکته در رابطه با پایان بندی توضیح داده می شود:
1. در تمام مدت پایان را مدنظر داشته باشید
چه شما در نویسندگی همه چیز را از قبل طرح ریزی کرده باشید و یا از آن دسته از نویسندگانی باشید که بدون برنامه ریزی قبلی می نویسید، در رابطه با اینکه داستان شما چه مسیری را طی می کند ایده ای داشته باشید و هر روز به پایان خود فکر کنید. نحوه پایان دادن به داستان باید به همه صحنه ها و همه فصول شکل دهد. این پایان می تواند متناسب با آرک های اجتناب ناپذیری که شما و شخصیت های داستان شما تجربه می کنند تغییر کند، تکامل یابد یا رشد کند، اما هرگز پایان بندی را به حال خود واگذار نکنید.
و اگر به پایان رسیدید و نگران هستید که چیزی کم است، یا پایان بندی مطابق با قدرت سایر عناصر کتاب شما نیست، برای نوشتن پایان داستان عجله نکنید. در صورت لزوم چند روز یا حتی چند هفته به آن فرصت دهید.
هر آنچه را که نوشتید بخوانید. به آن فکر کنید. یادداشت هایی در مورد آن بنویسید و اجازه دهید ذهن ناخودآگاه شما روی آن کار کند. به سایر احتمالات فکر کنید. به این ترتیب می توانید یک پایان فراموش نشدنی بسازید.
بایدها
- نسبت به خوانندگان خود سخاوتمند باشید. آنها بر شما و کار شما سرمایه گذاری کرده اند. یک پایان مناسب به آنها ارائه دهید و اجازه ندهید عجولانه به نظر برسد.
- آن را غیر قابل پیش بینی کنید اما منصف باشید. خوانندگان داستان شما باید احساس کنند که باید چنین پایانی را حدس می زدند - زیرا شما به اندازه کافی نکات ریزی در متن گنجانده اید - اما احساس نکنند فریب خورده اند.
- هرگز به یک پایان بندی معمولی بسنده نکنید. تا زمانی که از تمام کلمات راضی نشده اید، بر روی آن کار کنید.
- اگر ایده های زیادی برای پایان دادن به داستان دارید، ناامید نشوید. فقط کافیست بهترین را پیدا کنید. در صورتی که مطمئن نیستید، دنبال زیرکانه ترین یا هوشمندانه ترین پایان نباشید. پایانی را انتخاب کنید که به خوانندگان احساسی را منتقل کند.
- تا جایی که لازم است بازنویسی کنید. چه زمانی می توانید مطمئن شوید که به اندازه کافی بازنویسی شده است؟ وقتی از بهتر کردن آن به متفاوت ساختن آن رسیده اید.
2. هیچ چیز نمی تواند بعد پایان بیاید
این مطلب واضح است. اما به هر حال بسیاری از مبتدیان فکر می کنند که اگر پایانی مبهم داشته باشند نوشته آن ها پیچیده به نظر می رسد. یا چیزهایی مهم را برای مؤخره (Epilogue) کنار می گذارند. این اشتباه را نکنید.
خوانندگان مدرنی که با تلویزیون و فیلم بزرگ شده اند، انتظار دارند که پایان بندی وظیفه خود را انجام دهد. افراد هنری ممکن است چنین پایانی را خاص بدانند.
همه ما به اندازه کافی چنین دست فیلم هایی را دیده ایم. اکثر مردم بعد از دیدن چنین پایانی می گویند: "واقعاً؟ همین بود؟ حالا باید فکر کنیم که بعد چه اتفاقی می افتد؟"
شما به عنوان یک داستان نویس یک کار دارید. دنیایی داستانی را برای خوانندگان خود خلق کنید و تجربه رضایت بخشی را برای آنها به ارمغان بیاورید. آنها وقت و پول خود را سرمایه گذاری کرده اند و اعتقاد دارند که پایانی راضی کننده به آن ها ارائه می شود.
این بدان معنا نیست که هر پایانی باید پایانی خوش باشد. اما خواننده باید بداند چه اتفاقی افتاده است، به سؤالاتش پاسخ داده شود و معماها حل شوند.
اگر در نوشتار خود جهان بینی خاصی را ارائه می دهید، حداقل ثبات داشته باشید. داستان های خود را با شیوه ای که زندگی را می بینید به پایان برسانید.
3. قهرمان خود را فراموش نکنید
این ممکن است واضح به نظر برسد. در انتها شخصیت اصلی شما باید در مرکز توجه باشد. همه چیزهایی که او در طول داستان در نتیجه تلاش هایش برای رفع مشکلات، آموخته است باید اکنون او را به شخصی متفاوت تبدیل کند.
شاید تا اینجا او کمبودهایی دارد یا ضعیف و شکست خورده است. اما آرک شخصیت وی در شرف تکمیل شدن است.
این کنش باید در صحنه های کتاب اتفاق بیفتد، نه اینکه فقط در مورد آن باشد یا به یاد آورده شود یا به سادگی روایت شود. با معجزه یا به این دلیل که او به چیزی پی برده است نمی توان آن را حل کرد. او باید عمل کند. این همان چیزی است که خواننده را وادار به پاسخ احساسی می کند، و اگر شما را هنگام نوشتن تحت تأثیر قرار دهد، خواننده شما را بیشتر تحت تأثیر قرار خواهد داد.
برای نوشتن یک پایان بندی، خود را همانند کاپیتان یک هواپیما ببینید. شما خوانندگان خود را به سفری طولانی و پرحادثه برده اید. حالا آن را برای فرود آماده کنید.
مطالبی که در سایت "فصل یک" قرار می گیرند و همچنین امکانات سایت همه حاصل تلاش، صرف هزینه و وقت فراوان است. در صورتی که تمایل داشته باشید می توانید به سایت "فصل یک" به شیوه های مختلف یاری نمایید تا بتوانیم مطالب و امکانات بیشتری برای شما کاربران عزیز فراهم کنیم.