کوله بار غم : 1

نویسنده: hoseinzf1996

شب بود و او در حال فرار !

برای شما هم سوال شد ! 

فرار از چه ؟

حتما مثل داستان های تکرای فرار از دست یک باند خلافکاری بزرگ اونم با کلی مدرک !

یا فرار از دست پلیس ؟

هیچ این یک فرار از کوله بار غَمِ !

کوله باری پر از غَمِ دوری خوانواده !

روی صندلی ایستگاه اوتوبوس میشیند و دستگاه جیبی کوچیک رادیوی خود را از کوله بار غَم در می آورد و با وصل کردن هنسفری به آن و اتصال موجی آن به یکی از موج های رادیویی ایران صدای دلنشین یک هم وطن را به کوش میسپارد .

ماه مَن _ احسان یاسین

ماه مَن بیا او حالم و نِظاره کن _ نظر به نوری که میباره کن _ نظر به رقص اون ستاره کن _

ماه مَن شبای تیرمو کنار بزن _ یه رنگی به شبای تار بزن _ بیا او عاشقی رو جار بزن _

...

--- فکر کنم همین جاها باشه .

---- حالا باشه به ما چه .

--- به ما چه ! فکردی باید به اون چه جوابی بدی .. وقتی هلویی به اون با ارزشی رو بدون هیچی اطلاعاتی دربارش و نچشیدنش بعد چند سال نگهداری از دست بدی یعنی چی .

---- اونو که میفهمم .. من میدونم اون حتما بر میگرده پیش ما .. چون نمیتونه به راحتی به کشورش ایران برگرده .. مخصوصا اینگه تو این کشور و شهر حتما گیر کسایی بدتر از چیزی که پیش ما تجربه کرده می افته . 

--- پس بیا زود بریم و بهش بگیم دختره بالاخره تونست از دستش فرار کنه .

چی یعنی به این راحتی رهایش کردن به امان این دنیا ؟

حال چگونه به ایران بازمیگردد ؟

... اِاِددامِـهِ داارَرَدِ ...

حال چگونه به ایران بازمیگردد ؟ 

این را در نظرات برایم بینویسید چون میخواهم حدس های مخاطبین عزیز را بدانم .


دیدگاه کاربران  
0/2000

جدیدترین تاپیک ها:

تقویت مهارت های داستان نویسی جزئیات بیشتر اینجا کلیک کنید.