پوسته ی تو خالی

پوسته ی تو خالی

jessica_18_mmm نویسنده : jessica_18_mmm در حال تایپ

داستان های مشابه

... اتفاقات ترس‌آور و تکان‌دهنده‌ای در مقابل دیدگان پسرجوان ...

"خنزرپنزرهایی که گاهی اوقات ذهنمو میجوعه!" _هر فصل یه یکی ...

در دنیایی که تاریکی راهنماتر از روشنایی باشد، آب و آتش عاشق ...

به خود قول داده بود
دیگر بغض نکند
بغضش را بشکند و در خود نریزد آن
همه بغض در گلویش را بیرون بریزد
لارا را در آغوش گرفت
بعد خودش را در آغوش گرفت
سپس فریادی از جنس سکوت زد
فریادی از جنس سکوت
چاقو را بلند کرد و بغض را شکافت
بغض را شکافت
بغض همراه با گلبرگ های قرمز روی برف ها بیرون
می ریختند ...
ژانرها: داستان کوتاه
تعداد فصل ها: 1 قسمت
تقویت مهارت های داستان نویسی جزئیات بیشتر اینجا کلیک کنید.