نامه ای به من
نوشته ای برای من و اشخاص مانند من !
صرفا جهت خالی کردن ذهن خیال پردازم مینویسم نه برای مدعی بودن به عنوان یک نویسنده!
صدای زنگ یتیم خانه مگنت به صدا در می آید . آقای والس با دوچرخه خود نامه های یتیم خانه را به سرپرست می دهد.
همینجور که بدنش رو گرفته بود ،سرش رو به میله ها میکوباند. نمیتونست زبان باز کند و بگوید بخاطر چه گناهی مستحق این رفتار بود!
این داستان درباره پسرکی به اسم "لوکا"ست از روزی که چشم به دنیا باز کرد ...نه از روزی،که بدنیا اومد نتونست چشم به دنیا باز کنه متاسفانه لوکا تنها پسر "خانواده مگ " کور متولد شد بود!
این داستان درباره پسرکی به اسم "لوکا"ست پسربچه ای که همیشه توی کابینت قایم میشد و چشم و گوشش رو می بست و شروع به خوندن میکرد
آیا از گزارش این کاربر اطمینان دارید؟