رومنس یا تراژدی : 1.آسیب دیده
0
5
0
2
بهار بیست و هشت سالگی
اینکه یک مطلقه ی بیکار شده ام نتیجه ی تصمیم گیری نادرست من است؛ شاید هم فقط بد شانسی آورده ام. انگار کائنات برای نابودی من دست به دست هم داده اند. تازه فهمیدم که گاهی میانبر زدن گناه است.
همه ی دردسر هایی که بشر می کشد از لحظه ی انتخاب یک مسیر شروع می شود ؛ دردسر های من هم از آن روز شروع شد. دقیقا هشت سال و نه ماه پیش وقتی در کدِ ردیفِ سوم انتخاب رشته ام به جای عدد چهار , عدد شش را وارد کردم . عقده ی انگلیسی نوشتن اعداد , مسیر زندگیم را به کل تغییر داد. انگار وجود فارسی دوست من در اعتراض به انتخاب اعداد انگلیسیِ روی چرک نویسم , عدد هفت انگلیسی را شش فارسی تفسیر کرد تا قدرت خود را اثبات نماید. این گونه بود که راه زندگیم از دندانپزشکی به سمت پزشکی شیراز منحرف شد. دندانپزشکی برای من یک راه خروجی از مسیر پرتلاطم پزشکی , شغل رویایی آوا کوچولو بود. همان رویاهای گذشته ام بود که مرا از اعتراض روی انتخاب رشته ام منصرف کرد و باعث شد وارد دانشکده ی پزشکی شیراز بشوم. این شروع آسیب های متوالی جسمی و روحی به خودم بود.
اما بزرگترین آسیب را یک سال پیش , وقتی تصمیم گرفتم برای استفاده از شرایط رینگ استریتی وارد ازدواج قراردادی با هم کلاسی ام بشوم , به زندگی ام وارد کردم .