رومنس یا تراژدی : 2.دوست هایم
0
4
0
2
زمستان پانزده سالگی ، بندر پل
باوجود اینکه تردید تمام ذهنم را پر کرده باز هم می خواهم این سفر موفقیت آمیز باشد . هستی و آرزو تنها کسانی هستند که از بین این جمعیت می شناسم . اتوبوس نسبتا شلوغ است . بهتره بگم برای یک اردوی پر هزینه خیلی شلوغ است . البته ما , برخلاف بقیه ی بچه ها , صرفا برای یک اردوی علمی مسخره اینجا نیستیم . من و هستی قراره که به عنوان مدل , برای فروشگاه اینترنتیِ خاله ی آرزو عکس بندازیم . آرزو که می دانست که من تجربه کردن چیز های جدید را دوست دارم , پیشنهاد مدلینگ را به من داد . مدل عکاسی بودن تجربه ی جالبی به نظر می آمد به همین خاطر هستی را هم مجبور کردم همراه من به این سفر بیاید . هستی علاقه ای به اینجور کار ها ندارد و حسابی سرگرم درس و مشق است ؛ ما خیلی صمیمی هستیم و این دلیل کافی ای برای آمدن به این سفر همراه من بود . ریز ریزه برنامه ی سفر را چندین بار چک کردیم تا بتوانیم هم به عکاسی برسیم و هم اردو . برنامه ی اردو دو روز را برای مطالعه گذاشته و دو روز باقی مانده برای تفریح است . لباس ها را هم چند بار چک کردم . لباس ها را جوری انتخاب کرده ام که اگر خانواده ام از قضیه بویی بردند کمتر بدبخت شوم . خانواده ی هستی و آرزو برخلاف خانواده من از ماجرای عکاسی خبری دارند .
هفت ساعتی هست که در جاده هستیم و اتوبوس تازه سوار کشتی می شود . شلوغی اتوبوس باعث می شود که نور سوزان خورشید را به نشستن در اتوبوس ترجیح بدهم . چند نفری هم به دنبال من پیاده می شوند . هستی فریاد می زند : « آوا مراقب باش » . او همیشه مراقب من هست , او مراقب همه هست ؛ حتی مثل یک مادر از پدر و مادرش مراقبت می کند . نسیم ملایمی می آید و ذهنم ناخودآگاه به حالت حساس در می آید . حالت حساس وقتی هست که رنگ ها رنگی تر و چیز ها زیبا تر دیده می شوند .این اسم را من گذاشته ام . از نظر آرزو این که اسم این دیدگاه را حساس گذاشته ام و نه غیر حساس , احمقانه است ؛ راست هم می گوید دنیای زشت را زیبا دیدن نشان از حساسیت نیست . حس و حالم جور خوبی است . در حالی که آسمان آبی و کشتی های ریز و درشت در نظرم جذاب می آیند , دریا به شکل دیگری مرا مجذوب خود می کند . اولین بار است که دریا را از نزدیک می بینم . دریا در افق آبی است اما دریایی که خود را به دیواره های کشتی می زند , خاکستریست . در آن لحظه فکرش را هم نمی کردم که این دریای خاکستری یکی از افراد این اتوبوس را خواهد بلعید.