پشت پرده ی نور و سایه
راوی داستان برای مسابقات کشوری شطرنج راهی زنجان می شود ،تمام حریفان را شکست می دهد اما قبل از فینال آشفته حال می شودو برای رها شدن از حال بدش به پیاده روی می رود ،در حین قدم زدن به یک گالری نقاشی و عکاسی بر مي خورد وارد می شود بی آنکه بداند چه چیزی انتظارش را می کشد و تازه ماجرا آغاز می شود...