بار اول
روایت زندگی یه دانشجو و یه استاد که فرشته های عشق، طناب سرنوشتشون رو به هم گره دادن... اما طناب بیچاره به خاطره لجبازی های این دوتا بدجوری به هم پیچیده و کش اومده... . . . . - هر وقت ریاضی دانا تونستند اندازه ی دقیق عدد پی رو مشخص کنن...
نمی دونم چی بگم
توی مخم هزاران هزار حرفه و دستم از نوشتن کوتاهه.
اینا رو می نویسم تا آروم بشم...
بلکه بتونم از میزان سنگینی ای که مثل بختک افتاده روی سینم و قلبمو فشار میده کم کنم...
شاید داستانای من یکمی حوصله سر بر بشن...
شاید بعضیاشون کپی باشن...
بعضیاشون بیش از حد کلیشه ای اما احساس میکنم با نوشتنشون آروم میشم...
باورم نمیشه همین چند خط کوچولو هم آرومم کرد(´-﹏-`;)
روایت زندگی یه دانشجو و یه استاد که فرشته های عشق، طناب سرنوشتشون رو به هم گره دادن... اما طناب بیچاره به خاطره لجبازی های این دوتا بدجوری به هم پیچیده و کش اومده... . . . . - هر وقت ریاضی دانا تونستند اندازه ی دقیق عدد پی رو مشخص کنن...
آیا از گزارش این کاربر اطمینان دارید؟