درباره Marmolak20

  م.د
  تاریخ عضویت: ۱ تیر ۱۴۰۱

نمی دونم چی بگم
توی مخم هزاران هزار حرفه و دستم از نوشتن کوتاهه.
اینا رو می نویسم تا آروم بشم...
بلکه بتونم از میزان سنگینی ای که مثل بختک افتاده روی سینم و قلبمو فشار میده کم کنم...
شاید داستانای من یکمی حوصله سر بر بشن...
شاید بعضیاشون کپی باشن...
بعضیاشون بیش از حد کلیشه ای اما احساس میکنم با نوشتنشون آروم میشم...
باورم نمیشه همین چند خط کوچولو هم آرومم کرد⁦(´-﹏-`;)⁩

آخرین پیام

Marmolak20 پیامی تاکنون اضافه نکرده است.

داستان های Marmolak20

1 داستان منتشر شده
بار اول 0 در حال تایپ

بار اول

۱ تیر ۱۴۰۱

روایت زندگی یه دانشجو و یه استاد که فرشته های عشق، طناب سرنوشتشون رو به هم گره دادن... اما طناب بیچاره به خاطره لجبازی های این دوتا بدجوری به هم پیچیده و کش اومده... . . . . - هر وقت ریاضی دانا تونستند اندازه ی دقیق عدد پی رو مشخص کنن...

0 0 0
تقویت مهارت های داستان نویسی جزئیات بیشتر اینجا کلیک کنید.