عکس از جنس زندگی
عکسی میخواهم. نه یک عکس معمولی.
هر چقدر دیوار میان ما قرار گرفته باشد؛ روز خواهد رسید که مقصد من تو هستی و تنها یه دیوار ما را احاطه کرده و من یقین دارم که آن روز خواهد رسید...
در کتاب زندگی مان، کلمات و نت های موسیقی با همدیگر داستانمان را میسازد. پس او را زیبا بساز!
و گاهی چه بی صدا و دردناک مرز هایمان دیگر خط نداشت. خط بین آن همه عشق با یک دنیا نفرت گاهی پاک میشود و تو در کدام طرف ایستاده که هنوز میتوانی نفس بکشی...
پری ها زندگی تو کجا هستند؟ آیا تا به حال به دنبالشان رفته؟ اگر نمیدانی کجا پیدایشان کنی من راه را به تو نشان خواهم داد. تنها باید...
گاهی عصبانی هستم چون تو نیستی و من بی تو تنهایم...
پروانه های خشک شده ، از لا به لای کتاب شعر ، پرواز را از یاد بردند...