ضد قهرمان یک ابزار ادبی است که توسط نویسندگان برای یک شخصیت برجسته در فیلم، سریال و کتاب استفاده می شود، این شخصیت دارای ویژگی های متضاد با یک قهرمان معمولی است. شخصیت اصلی معمولاً به خاطر شجاعت، قدرت، جذابیت و نبوغ خود تحسین می شود، در حالی که یک ضد قهرمان به طور معمول دست و پا چلفتی، بی تجربه و همزمان دارای خصوصیات مثبت و منفی است. ضدقهرمان فاقد خصوصیات قهرمانانه معمولی همچون شجاعت، اخلاقیات است.
منشأ این ابزار ادبی به قرن 18 بر می گردد، اما چهره های ادبی هم وجود دارند که معتقدند مفهوم یک ضدقهرمان قبل از آن نیز وجود داشته است. اخیراً، استفاده از ضد قهرمان در تلویزیون و کتاب ها افزایش یافته و جسورانه تر از همیشه شده است. امروزه هزاران سریال تلویزیونی، کتاب و فیلم وجود دارد که چنین شخصیت هایی را به تصویر می کشد، و مورد استقبال گسترده مخاطبان نیز قرار گرفته است.
تفاوت بین ضدقهرمان و هماورد (آنتاگونیست)
اگرچه ممکن است این دو شبیه به هم به نظر برسند، اما تعریف ضدقهرمان با تعریف آنتاگونیست بسیار متفاوت است. آنتاگونیست همیشه شخصیتی است که اهداف متضاد با قهرمان اصلی دارد. حتی اگر آنتاگونیست به خودی خود شخصیت بدی نداشته باشد، او موانعی را بر سر راه قهرمان قرار می دهد که باید بر آن غلبه کند. آنتاگونیست، در حقیقت ممکن است شخصیتی قهرمانانه مانند یک افسر پلیس باشد که با اقدامات قهرمان اصلی داستان در تضاد است. از طرف دیگر یک ضدقهرمان همیشه قهرمان داستان است. حتی اگر مخاطب با اقدامات او موافق نباشد، مخاطبان انگیزه های ضدقهرمان را درک می کنند و با این شخصیت احساس همدردی دارند.
نمونه هایی از معروف ترین ضد قهرمانان
- شخصیت تایلر داردن در فیلم "باشگاه مبارزه" (Fight Club) که توسط چاک پالانیک نقش آفرینی شده است.
- شخصیت دان دریپر در سریال "مردان مَد " (Mad Men) که توسط جان هام نقش آفرینی شده است.
- شخصیت ادوارد روچستر از کتاب "جین ایر" اثر شارلوت برونته
این روزها اکثر سریالهای تلویزیونی شخصیت های تاریکی را به تصویر می کشند. مشهورترین برنامه های تلویزیونی ضد قهرمانانی دارند که به نظر می رسد دارای هر دو ویژگی مثبت و منفی هستند. بسیاری از آنها با موفقیت، تاریک ترین جنبه های زندگی انسانی، خیالات و مسائل روانشناختی را مورد کاوش قرار داده و به تصویر کشیده اند. سه نمونه از این شخصیت ها در زیر مورد بحث قرار می گیرد:
مثال شماره 1: دکستر از سریال دکستر
دکستر مورگان، شخصیت اصلی سریال مشهور تلویزیونی دکستر (Dexter) یکی از مشهورترین ضد قهرمان های دوران اخیر است. او یک تحلیلگر خون در صحنه جنایت است که برای اداره پلیس میامی مشغول بکار است. او پدر، دوست و همسری مهربان و دوست داشتنی است که شخصیتی ضد اجتماعی دارد که باعث می شود وی جنایاتکاران را به قتل برساند.
ایده کشتن افراد جنایتکار در ابتدا به نظر نمی رسد کار بدی باشدو تا حدی منطقی به نظر می رسد با اینکه در واقع اینطور نیست. دکستر برای خلاص شدن از جامعه از جرم، به یک قاتل سریالی تبدیل نشده است. او در واقع از این کار لذت می برد. سریال نشان می دهد که شخصیت او به آهستگی در حال اصلاح و تغییر است و این همان چیزی است که مخاطب را مجذوب خود می کند. این یک نمونه عالی از یک ضد قهرمان مدرن است.
مثال شماره 2: ارباب حلقه ها اثر نویسنده جِی. آر. آر. تالکین (J. R. R. Tolkien)
طیف گسترده ای از نظرات در مورد اینکه آیا شخصیت گالوم باید ضد قهرمان باشد یا نه، وجود دارد. او واقعاً خصوصیات خوب یا مفیدی ندارد، اما شخصیت او نمونه کاملی از کشمکش هایی است که در هنگام انتخاب بین خیر و شر، در زندگی روزمره خود با آن روبرو می شویم.
گالوم به عنوان موجودی به تصویر کشیده شده است که به کسانی که حلقه را می خواهند، هشدار می دهد. وجه خوب شخصیت او که گاها خودش را نشان می دهد، او را به خدمتکاری وفادار تبدیل می کند. وجه تاریک او که به حرص و طمع حلقه آلوده شده است، او را به انجام کارهای شیطانی می گمارد که در نهایت منجر به مرگ وی می شود. بنابراین، گالوم را می توان ضد قهرمان رمان نامید.
مثال شماره 3: گتسبی در کتاب "گتسبی بزرگ" اثر اسکات فیتز جرالد
گتسبی یکی از مشهورترین نمونه های ضد قهرمان در ادبیات است. او می خواهد خود را به عنوان یک قهرمان ببیند، و نام خود را از گاتز به گتسبی تغییر می دهد. گتسبی خود را با والدین ناموفق خود ارتباط نمی دهد. او شخصیتی است که به دلیل حرص و آز تمایل دارد موقعیت اجتماعی خود را بهبود بخشد. حتی اگر او کارهای ناخوشایند بسیاری را در رمان انجام می دهد اما مخاطب همچنان با گتسبی همدردی می کند زیرا با همه اینها او در تلاش است که محبوب دیگران باشد.
اهمیت ضدقهرمان در ادبیات
اگرچه اصطلاح "ضدقهرمان" اولین بار در اوایل دهه 1700 میلادی مورد استفاده قرار گرفته است، اما نمونه های ضدقهرمان به یونان باستان بر می گردد. افزایش محبوبیت در استفاده از ضدقهرمانان به عنوان قهرمانان داستان، همزمان با ظهور رئالیسم ادبی است، که در آن نویسندگان کوشیدند تا زندگی را به جای روشی ایده آل گرایانه، آنگونه که واقعاً هست به تصویر بکشند. رئالیسم ادبی به عنوان یک ژانر در اواسط دهه 1800 رواج پیدا کرد و تا ده ها سال بعد همچنان باقی ماند. در کنار نمایش وفادارانه واقعیت توسط این سبک، شخصیت ها نیز دارای نقص و واقع بین تر شدند. تمایل به استفاده از ضدقهرمان به عنوان قهرمانان داستان در سراسر دنيا رواج پیدا کرده است. ارتباط مخاطب با یک ضدقهرمان بعضی اوقات آسانتر است زیرا آنها انسان های ناکاملی هستند.
کارکرد ضد قهرمان
ضد قهرمان اگر به طرز ماهرانه ای استفاده شود می تواند یک هدف عالی را ارائه دهد. یک ضد قهرمان می تواند جذابیتی را به داستان ببخشد که یک داستان در قالب معمولی قهرمان و شرور نمی تواند ایجاد کند. در واقع پتانسیل ضد قهرمان در مقایسه با سبک متعارف بسیار بیشتر است. از ضد قهرمان می توان برای نشان دادن بسیاری از موارد به طور همزمان استفاده کرد، از جمله عیوب اجتماعی، ضعف های انسانی و فرهنگ سیاسی.
یک ضد قهرمان معمولاً بعد از شخصیت اصلی، برجسته ترین نقش را به خود اختصاص می دهد، و به عنوان یک همجوشی از خیر و شر نمایش داده می شود. به جای داشتن دو شخصیت مختلف برای نشان دادن دو بعد افراطی، ضد قهرمان هر دو را در یک شخص در هم می آمیزد و به این ترتیب ماهیت واقعی بشریت را نشان می دهد.
به همین دلیل است که مردم با بعضی از داستانها بهتر از دیگران ارتباط برقرار می کنند. شخصیت گالیور در "سفرهای گالیور" اثر جاناتان سوئیفت، و ژان والژان از کتاب "بینوایان" اثر ویکتور هوگو دو نمونه از این شخصیت ها هستند. این شخصیت ها با نقص ها و عیب هایشان به تصویر کشیده شده اند، اما همچنان به طبیعت خود وفادارند. این دو شخصیت می توانند نمایانگر هرکسی باشند که در طول زندگی خود متحمل رنج و سختی شده است، اما آنها شخصیت هایی نیستند که بتوان آن ها را تحسین کرد.
علاوه بر این، در جامعه مدرن پذیرش شخصیتی که بیش از حد درستکار و راستگو باشد برایمان امکان پذیر نیست و غیر واقعی بنظر می رسد. آشفتگی های اجتماعی که اخیراً تمام جهان به عنوان یک جامعه با آن روبرو بوده، ما را مجبور کرده است که نسبت به همه چیز شک داشته باشیم. شکوه و عظمتی که یک قهرمان متعارف از خود نشان می دهد، چیزی است که در جامعه شاهد آن نیستیم، به همین دلیل آن را به دور از واقعیت می یابیم. رنج و اندوه، بخشی از زندگی بشر است. بنابراین، ما با شخصیتی که در طول زندگی متحمل سختی شده است، و کسی که جنبه های خوب و بد را با هم در خود دارد، ارتباط بهتری برقرار می کنیم، نسبت به شخصیتی که فقط در حال انجام کار خوب است.
مطالبی که در سایت "فصل یک" قرار می گیرند و همچنین امکانات سایت همه حاصل تلاش، صرف هزینه و وقت فراوان است. در صورتی که تمایل داشته باشید می توانید به سایت "فصل یک" به شیوه های مختلف یاری نمایید تا بتوانیم مطالب و امکانات بیشتری برای شما کاربران عزیز فراهم کنیم.