رمان گیتی : فصل یک پارت دو
1
465
0
5
تلفنم را از جیب شلوارم در آوردم.
بی حوصله روی مبل پرتش کردم. صفحهاش به خاطر تکانی که خورد روشن شد و چشمم به یک نوتفیکیشن افتاد:
* 3missed calls from mon espior (41min)
حوصله ی تلفنی صحبت کردن را نداشتم؛ وارد تلگرام شدم و برایش پیغام گذاشتم:
- سلام مامی چه خبر؟ پشت فرمون بودم نشنیدم گوشیم داره زنگ میخوره!
از برنامه خارج شدم. ثانیه هایی از زمان تنهایی اما را در مکث گذراندم.
همه جا سکوت بود و ساکن. طوری که اگر حرکت اسلوموشن انجام میدادم به شدت واقعی به نظر میرسید چون هیچ هیجانی در خانه وجود نداشت. یک سکوت مرگ بار و سوت و کور کننده!
وارد برنامه ی پخش کننده ی موسیقی موبایلم شدم؛ دنبال یک اهنگ از تتلو میگشتم و چشمم به اهنگ « غم گرفته همه کوچه های مارو » خورد.
پلی کردم.
گازی به اسنک هایی که مادرم درست کرده بود زدم.
این در کنار صدای تتلو برای من تداعی کننده ی اوج لذت بود...
وسط چهچهه های تتلو اهنگ قطع شد و صدای بم و کوک تتلو جایش را داد به صدای نرم و اوتوتیون پوبن که داشت برای من اهنگ « psillocybin » را اجرا میکرد.
این یعنی تلفنم درحال زنگ خوردن است.
در حالی که صدای پوبن همچنان عاجزانه من را به سمت گوشی میخواند گوشی را برداشتم!
* whatsapp video call (mon espior)
- سلام مامی چطوری خوبی؟
- سلام بیبی خوبم!
- ایستگاه قطاری انقدر شلوغه؟
- فرودگاهم!
صدای دورچی را تقلید میکنم:
- کجا میخوای تو بی من بری؟ تنها موندن واسه من بده
- مزه نریز دارم میام اصفهان واسه سفر کاری!
- هتل نگیریا من خونه تنهام تا چند روز مامان اینا رفتن روستا من باهاشون نرفتم!
- خیلی زرنگی؟
- شاید!
- تا نیم ساعت دیگه پروازمه دو ساعت دیگه میرسم.
- منتظر تماستم!