قتل،خون=هنر : فصل یک:بخش اول

نویسنده: Navazande

کارگاه‌ احمدی درحال مرتب کردن پرونده های پيشينش بود .
صدای در زدن امد کاراگاه نوجوان شیری وارد شد.
شیری:کاراگاه یه مورد جدید داریم خیابان تفرش شرقی ، دونفرن مثل اینکه.
کاراگاه احمدی از جایش بلند شد سیگارش را به همراه کتش برداشت سیگارش را در جیبش گزاشت و به دنبال کاراگاه جدید رفت و سر راه کتش را پوشید.
کاراگاه احمدی مردی شصت ساله بود با موهای خاکستری و صورتی تراشیده دماغی صاف و بلند،کاراگاه شیری که کاراگاهی جوان ۲۴ ساله بود به تازگی به عضوی نیروی پلیس در امده بود  و چون در همین مدت کوتاهش توانسته بود در پروندهای مهمی تاثیر بگذارد به همراه کاراگاه احمدی انتخاب شد.
              محل حادثه
ساعت از ۱۰ صبح گذشته بود کارآگاهان از ماشین پیاده شدن جلوی ساختما چند مامور ایستاده بودن ،افراد محله در حال حرف زدن و چیدن تئوریهای مختلف بودند در پشت نواز زرد رنگی که مأموران کشیده بودند.
کارآگاهان کارت خود را به مامور نشان دادند و وارد شدند، در اتاق خواب خانه جسد دو شخص یک مرد و یک زن روی تخت افتاده بود.
کاراگاهان نزدیک به تخت شدند.
کاراگاه احمدی:
+چی میبینی شیری؟ بنطرت چی شده.
کاراگاه شیری دستکش هایش را دستش میکند و به اجساد نزدیک شده و دست میزند  و حواب میدهد:
_امممم،خوب ضربات چاقو از پشت سر به مرد خورده و چند تا ضربه هم روی سینه زن خورده پس یعنی مقتول قاتل رو دیده چون از جلو قاتل بهش زده و از اونجایی که هردو لختن احتمال میدم روی کار بودن که یکی وارد شده و احتمالا اشنا بوده،درسته؟
+درسته ولی کی میتونست باشه؟
_ممکنه هرکی باشه نمیشه دقیق گفتش.
+چرا اون وقت؟
_چون اطلاعات کافی نداریم،تنها چیزی که بنظر میاد اینه که این شخص همسر این اقا نیستش.
+چجوری به این نتیجه رسیدی؟
_اگه اینا زن و شوهر بود حداقل یک چیز مشخص بودش، نه؟
+تحلیل بدی نیستش اما نتیجه گیری زود رس نکن ممکنه رو قضاوتت اثر بزاره.
_بله قربان
+برو به افراد جرم شناسی بگو بیان تا همه چی رو به دقت مشخص کنن و سریع اجساد رو به کالبدشکافی منتقل کنید تا دقیق بدونیم چخبر شده.
_بله کارگاه
و کاراگاه شیری خارج میشود.
     
دیدگاه کاربران  
0/2000

جدیدترین تاپیک ها:

تقویت مهارت های داستان نویسی جزئیات بیشتر اینجا کلیک کنید.