قتل،خون=هنر : فصل دوم : بخش اول

نویسنده: Navazande

کاراگاه احمدی به همراه کاراگاه شیری سر صحنه جرم آماده شده بودند درون اتاق خوابی روی تخت دو جسد روی تخت بود یک زن و یک مرد هردو به روی پهلو در مقابل هم دراز کشیده بودند شکم هر دو پاره شده و روده هایشان در امده به هم بافته شده بود پاهایشان از ساق پا جدا شده بود و بالای سرشان به دیوار میخ شده بود چشم هایشان با میله ای فلزی به هم متصل شده بود اتاق با نور قرمز روشن شده بود و نور کمی داشت پنجره های اتاق با پرده پوشیده شده بود و نوری به درون اتاق نمیتابید.
کارگاه شیری مستقیم به اجساد زل زده بود ولی کاراگاه احمدی به همراه دیگر مامورین حالشان بد شد و به بیرون رفتن، دقایقی گذشت و کاراگاه احمدی به داخل اتاق بازگشت.
+شیری چجوری میتونی طاقت بیاری اینجا رو ؟
_من با این چیزا خیلی حالم بد نمیشه واس همینه که این شغل رو انتخاب کردم.
کاراگاه احمدی باز نتوانست طاقت بیارد و ادامه داد:
ببین چی میتونی پیدا کنی و گروه رو بفرست ببین چی میتونن پیدا کنن و از در خارج شدش.
      

           (۴ساعت بعد)

اداره پلیس ...

کاراگاه شیری در زد و وارد اتاق کاراگاه شد.
(احترام‌نظامی )
کاراگاه چیزی که گروه پیدا کرد هیچی بود.
+منطورت چیه؟
چیزی پیدا نکردن از هیچکسی مقتولین زوج بودن و خونه واسه خودشون بوده طبق جست‌وجو هایی که تاحالا داشتیم هیچ دشمنی نداشتن اتاق بشدت تمیز بوده و هیچ ردی تا حالا  پیدا نشده ولی به جرم شناسی  گفتم‌که فعلا به گشتن ادامه بده تا شاید چیز جدیدی پیدا کنن.
گزارش های کالبد شکافی را روی میز گزاشت و ادامه داد:
اینا گزارش های اولیه کالبدشکافیه هردو مقتول کبد و کلیه هاشون برداشته شده به شکل خیلی تخصصی به گونه ای که احتمال میدم میتونه یه متخصص جراحی باشه که تونسته اینقدر دقیق این کار رو انجام بده ،قتل دیشب اتفاق افتاده و زمان دقیق تری نمیشه داد کار های که قاتل انجام داده بنظر میرسه تموم شب طول کشیده که هم تونسته دقیق انجام بده هم تمیز کار رو انجام بده و هیچ ردی نزاره ، هچی کدوم از همسایه ها چیزی ندیدن و نشنیدن و اطلاعاتی ازشون بدست نیومدش، دوربین هایی که تا حالا بررسی کردیم چیزی بهمون نداده و نقاط کور زیادی داره ،اطلاعات بیشتری اگه موجود باشه امشب به دستمون میرسه.
کاراگاه احمدی  به صندلی تکیه داد دستش را روی موهای سرش کشید و به فحش دادن پرداخت بعد از کمی فحاشی سرش را بالا گرفت و گفت :
 این دیگه چه نوع آشغالیه آخه کدوم آدم مریضی یه همچین کاری میتونه بکنه؟میتونی مرخص شی ولی همین نزدیکی ها بمون تا اگه خبری شد  بتونی سریع خودت رو برسونی.
_بله قربان(احترام‌نظامی ).
و از در خارج میشود هنگام بستن در کمی لبخند زد و در را بست.


           ( ۳ روز بعد)



هردو کاراگاه کنارهم درون اتاق کاراگاه احمدی نشسته بودن و به اخرین پرونده اشان می اندیشیدند،قاتل به شکل وسواس گونه ای تمیز کار را انجام داده بود هیچ ردی باقی نگذاشته بود هیچ . تئوری های بسیاری در این باره طرح کرده بودن ولی همه ان ها تئوری بود و هیچکدام از آنها به کارشان نمیامد ولی سوال اصلی این بود اعضای بدن ان ها چه به کار قاتل میامد؟
کاراگاه شیری این سوال را بلند از خودش پرسید و کاراگاه احمدی جواب داد:
ممکنه بخاطر این باشه که میخاست ازشون به عنوان یادگاری استفاده کنه،شاید هم‌یه نشونه مثل خلاف کارهای قدیمی که ردی از خودشون به جا میزاشتن تا معروف بشن.
جمله اش را که تمام کرد تلفن به صدا در آمد کاراگاه احمدی تلفن را برداشت چیزی را یادداشت کرد و تلفن را قطع کرد سراسیمه بلند شد به شیری اشاره کرد و گفت :

مورد جدید داریم مثل اینکه شبیه قبلیه پاشو بریم.
هردو به راه افتادند ۴۰ دقیقه در راه بودند تا به ویلای در اطراف تهران رسیدند چند مامور از قبل انجا بودند منطقه سرسبزی بود پر از درختان چنار که قدشان به بلندی ساختمان ها بود یکی از سربازان کاراگاهان را به نزدیکی محوطه قتل برد سرباز اتاق را نشان داد و عقب ایستاد هردو کاراگاه به سمت اتاق رفتن و منظره جلویشان شکلی دردناک مانند اخرین قتلشان داشت ،  یک زن با مو هایش به سقف اویزان شده لخت مادرزاد صورتش به شدت خونی بود و مشخص بود که صورتش را بریده اند، پای سمت چپش بریده شده بود به درستی بانداژ شده بود شکمش دوخته شده بود هیچ گونه اثری از ضرب و شتم روی بدن زن دیده نمیشد،کاراگاه احمدی و شیری هردو شوک زده ایستاده بودند و برای چند دقیقه سخنی بر میان نياوردند ، کاراگاه شیری که زودتر به خودش امد به درون اتاق چرخی زد و کاراگاه احمدی سیگارش را روشن کرد،کاراگاه شیری در پشت زن علامتی را دید  شبیه قلب که درونش حرف(م)  که با سوختگی شدید نوشته شده بود به کاراگاه احمدی نشانش داد و درون اتاق ادامه داد به چرخیدن . اتاق خالی خالی بود تنها یک صندلی وجود داشت صندلی گوشه اتاق قرار داشت، هردو کاراگاه اتاق را ترک کردن چیز زیادی نمیشد حدس زد جزء یک چیز ان هم این که قتل مانند قبلی بود این را کاراگاه احمدی گفتش و هردو در سکوت به بیرون رفتند جلوی ساختمان که رسیدند اعضای جرم شناسی وارد شدند.


 

          ( ۲ ساعت بعد)
            
کاراگاهان درون سالن اصلی نشسته بودند و راجب به  قتل های اخیر صحبت می‌کردند که در باز شد و نتایج کالبد شکافی و اطلاعات جدید راجب به قتل به دستشان رسید.
کاراگاه احمدی شروع به خواندن کرد قتل حوالی دیشب اتفاق افتاده نشانه ها حاکی از ان است که قربانی با نام سوگند ۲۰ ساله است که با  سم مسوم شده و جان باخته اخرین بار  ساعت ۹ دیشب تنها وقتی از جایی (به شیری نگاه میکند و می‌گوید: که فلن مشخص نیست کجا)برمیگشته به خونش دیده شده ،ویلا متعلق به شخص پیری است که سالهااست خارج از ایرانه و هیچ وارثی نداره و خونه هم متروکه است و نکته جالب اخر اینه که جای بریدگی تازه بود و کلیه هایش هم  نیست،
بعد از کاراگاه شيری میپرسد :
فهمیدی چجوری این همه زود خبر دار شدیم ؟
(اره امارش رو در اوردم صبح یه شماره ناشناس با صدای رباتی تماس گرفت و بهمون خبر دادش و سیم کارت هم غیر قابل رد گیریه و متعلق به خود شخص قربانیه..........
دیدگاه کاربران  
0/2000

جدیدترین تاپیک ها:

تقویت مهارت های داستان نویسی جزئیات بیشتر اینجا کلیک کنید.