کافر

کافر

amirrezaboroomand نویسنده : amirrezaboroomand تمام شده

داستان های مشابه

چشم هات رو باز می‌کنی و از روی پارکت های سردی که کل بدنت ...

داستان کوتاه که خلاصه ندارد ... در حد چند جمله است اما ....

ربات کوچکی بسیار قدیمی ای که تنها در یک دشت بزرگ پراز ضایعات ...

هرقدمی که تو خونه‌ی من راه می‌رفت،هر قاشق غذایی که توی اون دهن کثیفش فرو می‌کرد؛حالمو خراب‌تر می‌کرد.
نمی‌تونستم تحمل کنم که یه کافر داره با من و زن و بچه‌ام تو یه خونه زندگی می‌کنه.
تا این که یه شب با حقیقتی مواجه شدم...

ژانرها: جنایی / داستان کوتاه
تعداد فصل ها: 1 قسمت
تقویت مهارت های داستان نویسی جزئیات بیشتر اینجا کلیک کنید.