ساعت چهار صبح

ساعت چهار صبح

Mo_y_gosfandy نویسنده : Mo_y_gosfandy تمام شده

داستان های مشابه

دستم را روی پاهای برهنه و زخمی‌ام که رد طناب دور مچ‌هایش ...

کل مردم توسط ارتش رباتیک اسیر میشوند...اما در همین زمان مذاکره ...

اهریمن در حال بیداریست، جنگجوی موعود باید راهی سفری پرمخاطره ...

کسی باشد که با جون و دل به تک تک کلماتی که از دهانت بیرون می‌آید گوش بسپارد اما زمان دیدار شما بسیار کم است و او مثله همیشه بدون خداحافظی در دل آسمان گم میشود....
ژانرها: تخیلی / داستان کوتاه / درام / شعر
تعداد فصل ها: 1 قسمت
تقویت مهارت های داستان نویسی جزئیات بیشتر اینجا کلیک کنید.