صفیه خانم! بارونه! بارون!

صفیه خانم! بارونه! بارون!

sepehrdanaiefar نویسنده : sepehrdanaiefar تمام شده

داستان های مشابه

چشمانش را با درد باز کرد! کجا بود؟ چرا چیزی بیاد نمی آورد؟ ...

عاشقانه ای در میان جنگ ...

کتاب اول : روزی که یخ اتش گرفت جهانی که به سوی نابودی میرود.ظلمی ...

خلیل برای بار پنجم از کنار پنجره رد شد. این کار صفیه خانم را کلافه می کرد. صفیه خانم منظور خلیل را می‌دانست...
ژانرها: تراژدی
تعداد فصل ها: 1 قسمت
تقویت مهارت های داستان نویسی جزئیات بیشتر اینجا کلیک کنید.