آنجل تکرو
هزاران سال بود که بشر با صلح و صفا در قاره سویرا زندگی پر ارامشی داشت، این دوره تاریخی را تاریخ نگاران زمانی میدانند که قاره در اوج پشرفت خود در دوران ارامش به سر میبرد البته ارامشی که جعلی بود. هیچکس حتی فکرش را هم نمیکرد که روزی برسد که دون مایه ترین افراد که حتی نامیدن انها با کلمه ای مانند انسان بزرگ ترین و نابخشودنی ترین گناه بود دست به نابودی این تمدن پرشکوه بزنند. آری زمانی که پرافتخار ترین پادشاهی ها و پهناور ترین امپراطوری ها که هرکدام در هر زمینه ای جزء پیشرفته ترین ها بودند طوری نابود شدند که گویی اصلا وجود نداشتند. در روزی که اخرین سلطنت طاغوت در هم میشکست و به درک واسل میشد همه انها بر روی خرابه های پادشاهی ایستاده بودند و شوق و شادی ای بی امان ناشی از پیروزی انها را در بر گرفته بود؛ مردم عادی، فقیران بی خانمان، برده هایی که از شر ظلم رها شده بودند راهزنان و خلافکاران سابق و ماجرجویان و در راس انها کسی که این ارمان را دل همه انها زنده کرده بود کسی نبود جزء کسی که از ان در کتاب های درسی کودکان در مدارس با عنوان اولین متحد کننده و رهبر قاره سویرا با نام آنجل کلانسمیشت یاد شده. _____________ جهان مشترک: وب ناول تصمیم بر نابودی پادشاهی گرفتم به جای اینکه یکی از سگ های پادشاهی بشم! وب ناول تناسخ به عنوان یک سرباز در دنیای دیگر برچسب ها و زیر ژانر ها *مبارزه شدید با ظلم *صحنه های دلخراش جنگ *بی رحمی شخصیت اصلی در برابر دشمنان *صحنه های شکنجه *زبان تلخ شامل فحاشی *شخصیت اصلی حیله گر *شخصیت محتاط -------------------- دوستان قلم من هنوز نپخته و خامه پس با نقد های ارزشمندتون ...