درباره SamanMahdavian

  سامان مهدویان
  تاریخ عضویت: ۱۳ خرداد ۱۴۰۳

به نام خدا

سامان مهدویان هستم یا حداقل این اسم مستعارمه.

کمتر ارزوی مادی ای هست که برای من براورده نشده باشه اما در زمان حال چیزی که ارزو دارم اینکه بتونم یه روز یه نویسنده معروف بشم؛ و در این راه دلم میخواد همواره تلاش کنم!

لطفا حمایتم کنید!

ممنون میشم داستانای من رو بخونید و در موردشون نظرات ارزشمندتون رو بیان کنید.


آخرین پیام

SamanMahdavian پیامی تاکنون اضافه نکرده است.

داستان های SamanMahdavian

6 داستان منتشر شده
تصمیم بر نابودی پادشاهی گرفتم به جای اینکه یکی از سگ های پادشاهی بشم! 5 در حال تایپ

تصمیم بر نابودی پادشاهی گرفتم به جای اینکه یکی از سگ های پادشاهی بشم!

۱۱ اسفند ۱۴۰۳

انتقال بین دنیا ها بدونه اینکه خودت بخوای برای یه بار به اندازه کافی عجیب هست اما برای بار دوم انتقال… با اجمیل همراه بشید مردی که در ظاهر هفده سالشه اما اینها فقط به لطف تکنولوژی پیشرفته اولین دنیایی بود که توش زندگی میکرد با چهل سال تجربه از دنیای دوم و احتمالا یه داستان از دنیای سوم. _________________________________________________________________________ دوستان عزیز من تازه کارم پس لطفا زیاد بهم سخت نگیرید! ممنون میشم اگه داستان رو خوندید نظراتتون رو راجبش بگید با تشکر!!! ضمنا من شاغلم و وقت کمی برای نوشتن دارم پس اگه وقفه زمانی ای ایجاد شد باید به بزرگواری خودتون ببخشید! بروزرسانی داستان پنجشنبه ها در ناولیست، وب کتاب و فصل یک _________________________________________________________________________ سلب مسئولیت: 1- تمامی شخصیت ها مکان ها نماد ها و.... ساخته ذهن نویسنده است و به دنیای خارج از داستان ربطی ندارد. 2- تصویر جلد متعلق به من نیست و در صورت درخواست مالک اصلی حدف خواهد شد.

2 2 7.6 K
با کل کلاس ایسکای کردیم:به جای اینکه سگ پادشاهی بشم تصمیم گرفتم نابودش کنم 12 در حال تایپ

با کل کلاس ایسکای کردیم:به جای اینکه سگ پادشاهی بشم تصمیم گرفتم نابودش کنم

۲۰ بهمن ۱۴۰۳

خودتون بخونید تا بیشتر لذت ببرید

2 2 13.6 K
فریاد؛ نبرد ها برای ازادی 2 در حال تایپ

فریاد؛ نبرد ها برای ازادی

۱۸ دی ۱۴۰۳

با روگل همراه شوید که حتی بعد از مرگ هم مجبور است بجنگد اما ایبار یک فرق دارد! او در این دنیای جدید و ناشناخته برای خود و ارمانش میجنگد! بیایید ببینیم دنیا برای او چه طرنوشتی رغم خواهد زد. ------ نظرات فراموش نشه چون من داستان رو لر اساس پیشنهادات جلو می برم("-")

0 0 1.5 K
و نویسنده به سزای عملش رسید 1 در حال تایپ

و نویسنده به سزای عملش رسید

۱۷ دی ۱۴۰۳

داستان یه نویسنده مریض که از نامید کردن دنبال کننده هاش و ناکار کردن قهرمان های داستان هاش و به گند کشید اونا خیلی لذت میبره؛ غافل از اینکه یه روز یکی ار همون قهرمان های داستان که غم زیادی رو تحمل کرده مصوب مشکلاتش رو نفرین میکنه نفرینی که دامن سم رو گرفت! من برای نوشتن این داستان ایده ای ندارم پس ممنون میشم توی نظرات چند تا ایده برای ادامه این داستان بهم پیشنهاد بدین.

1 2 362
به عنوان یک سرباز بازنشسته در دنیای دیگر 3 در حال تایپ

به عنوان یک سرباز بازنشسته در دنیای دیگر

۱۷ دی ۱۴۰۳

جنگ تموم نشده بود اما به لطف از دست دادن حافظش تونست از مرگ قشر در بره اما حالا اون بدونه هیچ پول اشنا و دوست توی یه دنیای جدید چیکار میکونه بکنه اینم یکی از داستانای منه که در قاره سویرا اتفاق میفته. من این داستان رو توی فصل یک جلوتر از وب کتاب و ناولتو منتشر میکنم.

0 2 2.3 K
کرونگ 3 تمام شده

کرونگ

۱۳ خرداد ۱۴۰۳

وقتی او در مورد اورک اشتباه فکر کرد

1 1 1.7 K
تقویت مهارت های داستان نویسی جزئیات بیشتر اینجا کلیک کنید.