داستان های SamanMahdavian

آنجل تکرو 3 در حال تایپ

آنجل تکرو

۲۸ فروردین ۱۴۰۴

هزاران سال بود که بشر با صلح و صفا در قاره سویرا زندگی پر ارامشی داشت، این دوره تاریخی را تاریخ نگاران زمانی میدانند که قاره در اوج پشرفت خود در دوران ارامش به سر میبرد البته ارامشی که جعلی بود. هیچکس حتی فکرش را هم نمیکرد که روزی برسد که دون مایه ترین افراد که حتی نامیدن انها با کلمه ای مانند انسان بزرگ ترین و نابخشودنی ترین گناه بود دست به نابودی این تمدن پرشکوه بزنند. آری زمانی که پرافتخار ترین پادشاهی ها و پهناور ترین امپراطوری ها که هرکدام در هر زمینه ای جزء پیشرفته ترین ها بودند طوری نابود شدند که گویی اصلا وجود نداشتند. در روزی که اخرین سلطنت طاغوت در هم میشکست و به درک واسل میشد همه انها بر روی خرابه های پادشاهی ایستاده بودند و شوق و شادی ای بی امان ناشی از پیروزی انها را در بر گرفته بود؛ مردم عادی، فقیران بی خانمان، برده هایی که از شر ظلم رها شده بودند راهزنان و خلافکاران سابق و ماجرجویان و در راس انها کسی که این ارمان را دل همه انها زنده کرده بود کسی نبود جزء کسی که از ان در کتاب های درسی کودکان در مدارس با عنوان اولین متحد کننده و رهبر قاره سویرا با نام آنجل کلانسمیشت یاد شده. _____________ جهان مشترک: وب ناول تصمیم بر نابودی پادشاهی گرفتم به جای اینکه یکی از سگ های پادشاهی بشم! وب ناول تناسخ به عنوان یک سرباز در دنیای دیگر برچسب ها و زیر ژانر ها *مبارزه شدید با ظلم *صحنه های دلخراش جنگ *بی رحمی شخصیت اصلی در برابر دشمنان *صحنه های شکنجه *زبان تلخ شامل فحاشی *شخصیت اصلی حیله گر *شخصیت محتاط -------------------- دوستان قلم من هنوز نپخته و خامه پس با نقد های ارزشمندتون ...

0 0 3.1 K
با کل کلاس ایسکای کردیم:به جای اینکه سگ پادشاهی بشم تصمیم گرفتم نابودش کنم 12 در حال تایپ

با کل کلاس ایسکای کردیم:به جای اینکه سگ پادشاهی بشم تصمیم گرفتم نابودش کنم

۲۰ بهمن ۱۴۰۳

خودتون بخونید تا بیشتر لذت ببرید

2 2 13.6 K
فریاد؛ نبرد ها برای ازادی 2 در حال تایپ

فریاد؛ نبرد ها برای ازادی

۱۸ دی ۱۴۰۳

با روگل همراه شوید که حتی بعد از مرگ هم مجبور است بجنگد اما ایبار یک فرق دارد! او در این دنیای جدید و ناشناخته برای خود و ارمانش میجنگد! بیایید ببینیم دنیا برای او چه طرنوشتی رغم خواهد زد. ------ نظرات فراموش نشه چون من داستان رو لر اساس پیشنهادات جلو می برم("-")

0 0 1.5 K
و نویسنده به سزای عملش رسید 1 در حال تایپ

و نویسنده به سزای عملش رسید

۱۷ دی ۱۴۰۳

داستان یه نویسنده مریض که از نامید کردن دنبال کننده هاش و ناکار کردن قهرمان های داستان هاش و به گند کشید اونا خیلی لذت میبره؛ غافل از اینکه یه روز یکی ار همون قهرمان های داستان که غم زیادی رو تحمل کرده مصوب مشکلاتش رو نفرین میکنه نفرینی که دامن سم رو گرفت! من برای نوشتن این داستان ایده ای ندارم پس ممنون میشم توی نظرات چند تا ایده برای ادامه این داستان بهم پیشنهاد بدین.

1 2 362
به عنوان یک سرباز بازنشسته در دنیای دیگر 3 در حال تایپ

به عنوان یک سرباز بازنشسته در دنیای دیگر

۱۷ دی ۱۴۰۳

جنگ تموم نشده بود اما به لطف از دست دادن حافظش تونست از مرگ قشر در بره اما حالا اون بدونه هیچ پول اشنا و دوست توی یه دنیای جدید چیکار میکونه بکنه اینم یکی از داستانای منه که در قاره سویرا اتفاق میفته. من این داستان رو توی فصل یک جلوتر از وب کتاب و ناولتو منتشر میکنم.

0 2 2.3 K
کرونگ 3 تمام شده

کرونگ

۱۳ خرداد ۱۴۰۳

وقتی او در مورد اورک اشتباه فکر کرد

1 1 1.7 K
تقویت مهارت های داستان نویسی جزئیات بیشتر اینجا کلیک کنید.