عطش مرگ
در یکی از شهرهای مکزیک به نام مریدا پارکی مجلل و البته خصوصی وجود داشت که در اون پارک جشنی برگزار شده بود جشنی به مناسبت بازنشستگی قاضی "جوزف استنفیلد"که به داشتن شجاعت و عدالت معروف بود."مایک استنفیلد" فرزند جوزف نیز در این مراسم حضور داشت همه چیز عادی آرام بود که ناگهان صدای شلیک سلاحی شبیه مسلسل آمد و اکثر مهمانان قصد خروج از پارک رو داشتند ولی در نرده ای پارک با زنجیر قفل شده بوددر همین هنگام چند فرد نقاب پوش مسلح از پشت در پارک شروع به شلیک به سمت مهمانان کردند در این هنگام که قاضی جوزف نگران پسر خود بود مایک را پشت بوته ها پارک دید او را صدا زد مایک متوجه صدای پدر خود شد و به سمت پدرش نگاه کرد و متوجه نورهای لیزری شد از سلاح اسنایپر بر روی بدن پدرش افتاده و صدای شلیکهای بلندتر از قبل ... مایک کنار پدر خود دوید اما پدرش بر اثر شلیک های گلوله ها جانش را از دست داد بود در حالی که دفترچه ای که اکنون رنگ خون گرفته در جیب خود داشت...