یک قوس شخصیت (Character Arc)، تحول یک شخصیت را از طریق یک داستان ترسیم می کند. این اصطلاحی است که نویسندگان برای توصیف سفر قهرمان داستان خود از محدوده راحتی و آسایش شخصیت به تغییرات سریع و بازگشت دوباره به کار می برند و از این رو، به یک قوس تشبیه می شود.
در حالی که شخصیت های اصلی ممکن است با چالش های بزرگی روبرو شوند، قوس های شخصیتی با تغییر درونی و شخصی در ارتباط اند. شخصیت ها نقاط قوت و ضعف خود را در طول داستان به بوته آزمایش می گذارند، به طوری که زمانی که به پایان داستان می رسیم، آنها دچار تغییر شده اند. این تغییرات ممکن است بسیار بزرگ و مهم نباشند، اما تأثیرات مثبت یا منفی بر شخصیت خواهند گذاشت.
در این مقاله، به این مطلب خواهیم پرداخت که چگونه به عنوان یک نویسنده می توانید قوس جذاب و قابل باوری را برای شخصیت داستان ترسیم کنید.
نحوه نوشتن قوس شخصیت با تغییر مثبت
هنگامی که شخصیت اصلی، قهرمانانه بر موانع بیرونی و عیوب درونی خود غلبه می کند تا فرد بهتری شود، می توانیم این را به عنوان یک قوس مثبت توصیف کنیم. این اغلب در ساختارهای داستانی که با عنوان "سفر یک قهرمان" (Hero’s Journey) شناخته می شوند استفاده می شود.
یک قوس شخصیتی در هسته خود از سه مرحله تشکیل شده است:
- هدف: هر شخصیتی باید هدفی داشته باشد. این هدف می تواند عاشق شدن یا بدست آوردن پول بیشتر باشد. در هر صورت، در راه رسیدن به این هدف با موانعی روبرو می شود.
- دروغ: شخصیت داستان یک باور غلط ریشه ای و عمیق در مورد خود یا جهان دارد که باعث می شود متناسب با پتانسیل واقعی خود به نتیجه مورد نظر نرسد. برای رسیدن به هدف خود، او باید با رویارویی با حقیقت بر دروغ غلبه کند و آن را بشناسد.
- حقیقت: گرچه شخصیت داستان ممکن است برنامه های خاص خود را داشته باشد، اما قوس تغییر مثبت هدف خاص خود را دارد و آن خودسازی است. این زمانی محقق می شود که شخصیت داستان دروغ را نفی کند و حقیقت را بپذیرد.
برای درک بهتر قوس شخصیتی، بیایید آن را روی چند قهرمان اصلی کلاسیک ترسیم کنیم.
مثال: هابیت اثر جی. آر. آر. تالکین
بیلبو بگینز زندگی آرامی دارد و از آن لذت می برد. در شروع داستان، تنها چیزی که او می خواهد این است که به این زندگی ساده اش ادامه دهد. تا اینکه رویداد برانگیزنده (inciting incident) به داستان معرفی می شود.
هدف: کمک به کوتوله ها (دورف‌ها) برای پس گرفتن گنجی که توسط اسماگ دزدیده و محافظت می شود.
دروغ: هابیت ها متعلق به شایر هستند که توسط تکاوران شمال دون‌اداین (و گندالف) که مراقب مرزهای آن بوده و مزاحمین را از آن دور می‌کردند، محافظت می‌شود. دنیای خارج خطرناک و برای افراد شجاع است، کسانی که می دانند چگونه با شمشیر مبارزه کنند و بر گابلین ها پیروز شوند.
حقیقت: قهرمانی به همان اندازه که به معنی مقابله با خطرات است، به معنی داشتن قدرت درونی برای پیروی از اصول اخلاقی در هنگام رویارویی با مشکلات نیز می باشد.
در طول سفر، بیلبو در جنگها با شمشیر به پیروزی می رسد و گروهش را از موقعیت های سخت خارج می کند. اما این مهارت ها هدف قوس شخصیتی بیلبو نیستند: آنها فقط ابزاری هستند که او را به اوج قوس شخصیتی اش می رسانند: لحظه ای که او گنجی را که باعث بوجودآمدن فساد در کوتوله ها شده است را می دزدد. سرانجام، حقیقت در مورد ویژگی های قهرمانی که تمام مدت از آن ها برخوردار بوده، روشن می شود و در بازگشت به خانه مرد بهتری شده است.
نقشه قوس شخصیت: او به این دروغ معتقد است که لیاقت سفر را ندارد ← در این سفر با موانعی روبرو می شود زیرا همچنان به دروغ خود باور دارد ← او مجبور می شود با حقیقت قدرت درونی خود روبرو شود ← او این حقیقت را باور می کند و به پیروزی می رسد.
خرید کتاب هابیت اثر جی. آر. آر تالکین از دیجی کالا
مثال: سرود کریسمس اثر چارلز دیکنز
اسکروج به عنوان یک پیرمرد بخیل و فرتوت زندگی ای منزوی را تجربه می کند. در شروع، زندگی او تنها در به دست آوردن هرچه بیشتر پول خلاصه می شود. تا اینکه رویداد برانگیزنده در داستان معرفی می شود.
هدف: به سرنوشت تلخ شریک تجاری درگذشته اش، مارلی، مبتلا نشود.
دروغ: ارزش یک شخص با ثروت او اندازه گیری می شود.
حقیقت: زندگی ای که فقط با ثروت پر شده باشد، منجر به ناکامی می شود.
اسكروج داستان را در حالی شروع می کند که در دروغش غرق شده است، و هیچ میلی به اینکه در زندگی به دنبال چیز دیگری باشد ندارد، تا زمانی كه مارلی به عنوان یك شبح به او ظاهر می شود و به اسكروج هشدار می دهد كه ممكن است همان سرنوشت را داشته باشد. قوس او در حالی آغاز می شود که با گذشته دردناک خود روبرو می شود: بچگی اش که دروغ در آن زمان شکل گرفت. از آنجایی که سرود کریسمس یک تمثیل است، بقیه تحولات او به روشی کاملاً ساده انجام می شود: هر چیزی که شبح به او نشان می دهد از دروغ او می کاهد تا در اوج تحول خود سنگ قبر تنهای خود را مشاهده می کند.
نقشه قوس شخصیت: او به این دروغ باور دارد که برای خوشبختی به چیز خاصی نیاز دارد ← او برای رسیدن به این دروغ راهی یک سفر می شود ← این سفر حقیقت را به او نشان می دهد که او یک هدف نادرست را تاکنون دنبال کرده است← او حقیقت را می پذیرد و پیروز می شود.
خرید کتاب سرود کریسمس اثر چارلز دیکنز از دیجی کالا
این مدل خاص ایجاد یک قوس شخصیتی به ویژه جذاب است زیرا همیشه داستان را در چیزی شدنی بنا می کند. برای پیشبرد رشد شخصیت اصلی داستان به یک سری اتفاقات خارق العاده متکی نیست، بلکه به سادگی از آنها می خواهد که چیزی را درک کنند که از قبل درست بوده است.
به داستان مورد علاقه خود که پایان خوشی دارد فکر کنید: این ممکن است کتاب، انیمیشن یا فیلمی باشد. احتمال این وجود دارد که شخصیت اصلی داستان هدفی دارد، به دروغی باور دارد و در نهایت روشنگری یا حقیقت را پیدا می کند.
البته همه شخصیت های اصلی داستان ها به سمت بهتر شدن تغییر نمی کنند. به همین دلیل است که چیزی به عنوان قوس شخصیت تغییر منفی نیز وجود دارد.
نحوه نوشتن قوس شخصیت با تغییر منفی
همه افراد بعد از قرارگرفتن در شرایط سخت، همیشه بهتر نمی شوند. انسان ها موجوداتی هستند که بسیار مستعد اند که تحت تأثیر شرایط اطراف خود قرار گیرند. این بدان معناست که مشکلات می تواند بر ما غلبه کند و داستانهایی که نزول یک شخصیت را به طور دقیق به تصویر می کشند می توانند بسیار هیجان انگیز و جذاب باشند. شخصیت ها همیشه لزوماً در این نوع قوس ها تغییر درونی منفی ندارند بلکه گاهی اوقات، فقط دنیای آنها به طور منفی تحت تأثیر قرار می گیرد.
قوس شخصیت منفی شامل همان سه عنصر اساسی قوس مثبت است:
هدف: همانند قوس مثبت، آنها هدفی خواهند داشت. با این حال، به جای اینکه دروغ مانع رسیدن به هدف شود، دروغ محرک هدف خواهد بود.
دروغ: این باور که رسیدن به هدفی خاص نتیجه مثبتی به همراه خواهد داشت. برای رسیدن به هدف خود، شخصیت یا آگاهانه یا ناآگاهانه دروغ را می پذیرد که باعث می شود آنها را از حقیقت دورتر و دورتر کند.
حقیقت: صرف نظر از این که هدف از سوءنیت بوجود آمده باشد یا نه، حقیقت ماجرا این است که این هدف منجر به خود تخریبی می شود.
مثال: گتسبی بزرگ اثر اف. اسکات فیتزجرالد
نیک کاراوی پس از اتمام تحصیلاتش و جنگ در جنگ جهانی اول در مینه سوتا زندگی بدون آرامشی دارد. در شروع، هدف او از سفر به شهر نیویورک یادگیری تجارت است. تا اینکه رویداد برانگیزنده رخ می دهد.
هدف: احساس هیجان زندگی در جامعه مرفه، بدون اینکه کاملاً اسیر آن شود.
دروغ: این باور که ثروتمندان و افراد زیبا، نماد خوشبختی هستند و علاوه بر این، اینکه شما ظاهر مردم را به عنوان آنچه هستند قلمداد کنید.
حقیقت: همه این زرق و برق ها لزوماً باارزش نیستند.
دروغ نیک یک دروغ خوش بینانه و بی ضرر است که زندگی تاکنون او را مجبور به چالش آن نکرده است. درست مانند قوس های مثبت، نیک داستان را با باور به دروغ آغاز می کند.
همچنین مانند قوس های مثبت، نیک در بیشتر داستان بین دروغ و حقیقت در نوسان است، تا اینکه سرانجام حقیقت پیروز می شود و نیک می تواند "دوستان" جدیدش را آنگونه که واقعاً هستند ببیند. متأسفانه، این حقیقت شخصیت نیک را تقویت نمی کند اما او را کاملاً از زندگی ناامید می کند. اوج قوس او زمانی اتفاق می افتد که گتسبی کشته می شود و هیچ یک از صدها نفری که با اشتیاق در مهمانی های عجیب و غریب او شرکت می کردند در آنجا نیست که برای مرگ او عزاداری کنند.
نقشه قوس شخصیت: دروغی را درباره جهان باور کرده است ← او زندگی عادی خود را رها می کند و وارد جهانی می شود که دروغ را تقویت می کند ← او با این حقیقت روبرو می شود که جهان چیزی نیست که فکر می کرده است ← او از حقیقت ناامید شده و دچار سرخوردگی می شود.
خرید کتاب گتسبی بزرگ اثر اف. اسکات فیتز جرالد از دیجی کالا
مثال: سریال بریکینگ بد (Breaking Bad)
والتر وایت، یک معلم علوم است که ازدواج خوبی دارد و پسر نوجوانی نیز دارد. اما سپس خبر سرطان پیشرفته ریه خود را دریافت می کند. در شروع، او نگران رویارویی ناگهانی با مرگ خودش است. تا اینکه رویداد برانگیزنده در داستان معرفی می شود.
هدف: فروش کافی مواد با کمک جسی پینکمن که فروشنده مواد مخدر و از دانش آموزان قبلی اش است، به طوری که بتواند هزینه درمان سرطان را بپردازد و آینده خانواده خود را تأمین کند.
دروغ: تکبر. والتر معتقد است که او قدرت این را دارد که از قانون بگریزد، از فساد اجتناب کند و از وارد آوردن خطر برای خانواده اش با ورود به تجارت مواد مخدر جلوگیری کند.
حقیقت: والتر معتقد است که برای تأمین هزینه های خانواده اش در مسیری شرافتمندانه قرار دارد. اما در حقیقت، او علیه مرگ خود قیام می کند و بازی با آتش معمولاً منجر به سوختگی می شود.
این قوس با سایر مواردی که ما بررسی کردیم متفاوت است زیرا والتر در هنگام شروع قوس شخصیتی خود از قبل آگاه به حقیقت است: تولید مواد مخدر یک کار خطرناک است و راه حل مشکلات او نیست. اما او که با مرگ قریب الوقوع روبرو شده است، ناگهان مرزهای اخلاقی اش جابه جا می شود و او را در برابر دروغ آسیب پذیر می کند: این باور که او در برابر فساد ایمن است. در قوس شخصیتی او می بینیم که والتر به طور مداوم از هشدارهای خطر چشم پوشی می کند و دروغ را در آغوش می کشد، تا زمانی که تمایز کاملاً از بین می رود و او تا جایی پیش رفته است که چاره ای ندارد جز اینکه دروغ را کاملاً بپذیرد. در پایان، او همه چیز را از دست می دهد و تبدیل به یک ضد قهرمان تمام عیار می شود.
نقشه قوس شخصیت: او حقیقت را می داند ← او هدفی را دنبال می کند و باور دارد می تواند به حقیقت پایبند بماند ← او تسلیم دروغ می شود و حقیقت را نفی می کند ← او از دروغ شکست می خورد و می بازد.
این سه مرحله اگرچه عناصر همه قوس ها هستند، اما بسته به ویژگی های شخصیت شما می توانند شکل های بی شماری داشته باشند. گاهی اوقات، قوس شامل تغییرات درونی قابل ملاحظه ای نمی شود و بیشتر مربوط به تغییری است که آنها در جهان اطراف خود ایجاد می کنند.
هنگام برنامه ریزی برای قوس شخصیت های اصلی خود، همیشه به دنبال دروغی که آنها باور دارند، حقیقتی که ممکن است باور داشته باشند یا نداشته باشند و هدفی که آنها را به حرکت وا می دارد باشید. شکستن قوس ها به این روش باید به شما کمک کند تا بر علت و معلول تأکید کنید و شخصیت های خود را به گونه ای بنویسید که همدلی خوانندگان را با آن ها بسیار آسان کند.
شما چه مثال هایی از قوس شخصیت با تغییر مثبت یا منفی می توانید ذکر کنید؟
مطالبی که در سایت "فصل یک" قرار می گیرند و همچنین امکانات سایت همه حاصل تلاش، صرف هزینه و وقت فراوان است. در صورتی که تمایل داشته باشید می توانید به سایت "فصل یک" به شیوه های مختلف یاری نمایید تا بتوانیم مطالب و امکانات بیشتری برای شما کاربران عزیز فراهم کنیم.
