پیرمرد برخاست.تسلیم نشد!صاعقه هایش را به هر طرف با عصبانیت میزد.ابلیس داشت از هم می پاچید.عزرائیل شکست خورد.آن کابوس تمام شد. ابلیس به خاطره ها پیوست. آن پیرمرد قهرمان مردم شد اما،آنقدر خون از آن رفته بود که در همان لحظه که مردم جهان خوشحال بودند،بچه ها باهم بازی میکردند و لبخند می زدند،خورشید دمیده بود پیرمرد کشته شد. آن پیرمرد جهان را نجات داد اما کشته شد. یاد آن در کتاب ها و در خاطره های مردمان این شهر باقی ماند.او به خاطره ها پیوست.