خواب های مشترک : بخش چهارم: یادآوری
1
5
2
8
آنا با نگاه نافذش به تانیا خیره شد، بعد از لحظه ای سکوت،ارام گفت:
یادت میاد چی گفتم توی کره زمین؟
تانیا مکث کرد.صدای لرزان انا توی خیابان، وقتی در بیداری از کنار هم رد شده بودند، درذهنش طنین انداخت.
سرش را ارام تکان داد:
«آره گفتی حتما در اسرع وقت طلبتون رو می دم منو نکشید اون موقع برام عجیب بود، اما حالا...»
صدایش اهسته تر شد.یه چیزایی روشن شده.فقط یک سوال دارم...»
آنا بی حرکت ایستاده بود.باد هنوز موهاش رو در هوا می رقصوند.
تانیا ادامه داد:
چرا ماجراجویی هامون یادم نمیاد؟ اون همه چیزایی که باهم ازش گذشتیم...من فقط وقتی خوابم،حس می کنم بودم،اما نمی دونم کی، کجا، یا چطور.
آنا اهسته پلک زد و با لحنی آرام، اما جدی گفت:
چون اینجا، خوابه...و تو از دنیای بیداری اومدی.ذهن اون طرفت این چیز هارو نمی پذیره.برای همین که فقط من یادم می مونه.» تانیا لحظه ای ساکت موند.حس می کرد چیزی درونش،چیزی کهنه و گمشده، کم کم داره بیدار میشه.
تانیا با صدایی پر از بغض و تعجب پرسید:
یعنی هر سری ماجراجویی هامون پاک میشه؟
آنا با ارامش و جدیت سرش را تکان داد:بله درسته.وقتی بیدارمی شی،همه ی اون خاطرات از بین می رن.فقط من می مونم که همه چیز رو به یاد دارم.
تانیا نگاهش را به زمین دوخت و گفت:پس من هر بار باید دوباره شروع کنم، دوباره دنبال خاطره ها بگردم؟
آنا لبخند زد، اما لبخندش پر از غم بود:شاید یا شاید تو بتونی راهی پیدا کنی تا دیگه فراموش نکنی»
تانیا با جدیت گفت:
باشه، این ماجراجویی و اون طلب پول رو کامل توضیح بده ، باید بدونم دقیقا چیه و چطوری تمومش کنیم.
آنا لحظه ای به دور دست ها نگاه کرد،سپس برگشت و با صدایی ارام اما محکم گفت:
اون طلب، نمادی از بدهی هستش که بین دنیای خواب و واقعیت به وجود اومده. یه تعهد قدیمی، که ما هردو به نوعی توش گیر افتادیم.
ماجراجوی ها در واقع تلاش هایی هستند برای پرداختن این بدهی، یه مسیر پر از ازمون و خطا که باید باهم طی کنیم تا ازاد شیم.
اگر این بدهی رو تسویه نکنیم، خواب و بیداری برای ما همیشه جدا و پر از سردرگمی خواهد موند.
پس باید باهم هم قدم بشیم. راز هارو کشف کنیم و این داستان رو به پایان برسونیم.
آنا به ارامی لبخند زد و گفت: بعد ازنه ماجراجویی این اخریشه.
چشمانش درخشان تر شدند و صدایش پر از اطمینان بود.
این بار، همه چیز فرق داره این بار، پایان رو رقم می زنیم.
تانیا نفس عمیقی کشید و با تمام وجود اماده بود تا همراه انا قدم در این ماجراجویی آخر بگذارد. seya Moon#