جاسوسان مرگ_جلد اول : تنبیه
0
143
2
7
نتونستم از در خارج بشم، نگهبان ها گرفتنم و منو به اتاق تنبیه بردن.
اتاق تنبیه جایی بود که باید یک ساعت را در آن سپر می کردم و به کار های فکر می کردم.
در واقع آنجا سردابه ی سازمان بود.
-"خوب فکر کن که اگر میرفتی اونجا چی میشد!"
با این که صدای معاون رئیس زنانه بود اما تحکم در صدایش دیده می شد.
رویم را آنطرف کردم تا چهره ام را نبیند.
که متوجه صفحه ی گردی شدم که بر دیوار برجسته هست و میتوانستم آن را بچرخانم.
دستم را روی آن گذاشتم، که صدای معاون را شنیدم که صدایم می زد.
-"یکی می خواد تو رو ببینه."
-"الان میام"