پنیا،مشغول شانه کردن موهای عروسکش بودو هی قربون صدقه اش میرفت.مامان ژانر،مشغول آشپزی و تمیز کردن آشپز خانه بود.مایکل هم که پدر خوانواده بوددرکارخانه ای که درهمان نزدیکی بود مشغول به کاربرد.آن هایک خوانواده ی خوب بودند.شب هامینشستندوبازی فکری میکردند،وبه آنها خیلی خوش میگذشت.خاله ی پنیا،درهمسایگی آنها زندگی میکرد. اسم پسر خاله ی پنیا کامران بود.اسم خاله ی پنیا پان بود.واسم پدر کامران،کارن بود.عموکارن هم درهمان کارخانه ای کارمی کرد که پدر پنیامشغول به کاربود،کارمیکرد.کامران و پنیا هرروز باهم بازی میکردند وکلی خوش میگذروندن.یاکامران خانه ی پنیا شون بود یا پنیا خانه ی آنها.