مامان ژانرباخنده گفت:((حق داشته طفلک، منم بودم همین کارومیکردم.» مایکل گفت:» ای کاش یک خونه واسه ی خودمون داشتیم آخه خونه ی موش که خونه ی آدم نمیشه!•»پنیاگفت:«یک فکری کردم میتونیم زیرزمین یک خونه باخاک درست کنیم دوتااتاق، یک آشپزخونه ویک حال وهمینطورمی تونیم ازوسایل اسباب بازی من بچینیم توخونه وای چقدر خوب میشه بابا مایکل میشه این کار رو بکنیم؟ •»
قبل ازاینکه مایکل جواب بده ژانر گفت:«حالاچرازیر خاک؟•»پنیاگفت:«چون اینطوری دیگه هیچ ادم و حیوونی نمیتونه مارو اذیت کنه•»بابا مایکل گفت:«خب دخترم درسته این کار خیلی سخته ولی مایک تیم سه نفره هستیم ومیتونیم این کارو بکنیم•»پنیا گفت:«حورااااا•»ژانرگفت:«پس همین حالا شروع کنیم•»مایکل گفت:«باشه گروه بندی میکنیم من میرم وبرای یک هفته غذا پیداکنیم ژانر بره وهرطور می خاد خونه رو بسازه