آبان دخت : سوم

نویسنده: Sarah_Smith

13 سالگیمو قراره براتون بگم
ولی این 6 سال را خلاصه طور میگم تا برسیم به ملکه شدنم!!!!
یک روز با خانواده در ساحل قدم میزدیم و عکس میگرفتیم همین طور که مشغول گفت و گو بودیم متوجه شدیم که ویانا پیشمون نیس هر چی دنبالش گشتیم نبود که من یه دفعه بیهوش شدم و خواب ملکه دنیز را دیدم که به من میگفت ویانا داخل دریاست بیا اینجا!!!!! من سریع از خواب پریدم و داخل دریا شیرجه زدم و به پایین رفتم تمام موجودات داخل دریا منو به سمت ویانا راهنمایی میکردند و من سوار دلفین ها شدم و دلفین ها من را به ویانا رساندند. خدا را شکر ویانا بغل ملکه دنیز بود.
ملکه دنیز ویانا را به من داد و گفت:
آبان حواست به خواهرت باشد و اینکه از الان باید برای ملکه شدنت آموزش ببینی!!!!
و ام.....معلمت ویلی بیکر هست!!! و من بعد از اتمام هر درس ازت امتحان میگیرم!!!!
من_حالا حتما باید معلمم ویلی بیکر باشه؟!!!!!!
مگه ویلی بیکر کیه؟!!! که بخواد معلم من بشه!!!! خواهش میکنم بزارید سام معلمم باشه.
ملکه_ نمیشه متاسفانه چون تو رابطه ات با ویلی خرابه و باهاش یه جورایی قهر هستی و تو به عنوان دختر آب ها نباید با هیچ کسی خصومت داشته باشی!!!
ملکه دنیز میره و من سوار دلفین میشم خواهرم را بغل میکنم و دلفین ما را به ساحل میرساند.
شب 
من کلی حرص خوردم هی زیر لب میگفتم چرا اووووو؟!!!
که سام گفت_ آبان میخوام یک حقیقت را بهت بگم من همسن تو نیسم من حدود 1000 سال ازت بزرگترم و اینکه من نمیتونم معلم تو باشم چون من از آتش هستم و ملکه آینور مادر من و شاه ریو پدر من هست مادرم ملکه ماه و پدرم شاه باران است و من هم قراربود شاه آتش بشم.مادر و پدر من بدون اجازه ازدواج کردند و من به جای اینکه از یک نژاد یا ترکیبی از این دو نژاد شوم تبدیل به آتش شدم و چون ناراضی بودم تبدیل به گربه شدم !!!! و کسی مثل من حق نداره معلم بشه.
 
من برگام ریخته بود نمیدونم چرا سام داشت چرت و پرت میگفت سام ادامه داد:
تا حالا از ویلی درمورد زندگیش پرسیدی؟!!! تا حالا پرسیدی چرا دوست داره؟!!!
یک بار مثل یک انسان نفرتت رو نسبت بهش سانسور کن و برو باخاش حرف بزن!!!!
 وا این چرا اینجوری حرف میزنه!!!!! نکنه میخواد از پیشم برع؟!!!! هان!!!!
من خیلی ناراحت شدم احساس طرد شدن بهم دست داد!!!!
پس قبول کردم و به پیش ویلی رفتم.
 ویلی یک کتاب آورد و گفت:
تو دختر آب هایی و من پسر آسمان ها!!!!!
میدونی چند تا سرزمین وجود داره؟!!!
که آدمایی با ویژگی خاص به دنیا میاند!!!! تا نگهبان این همه زیبایی در جهان بشوند؟!!!
من از سرزمین اسکایرا و تو از سرزمین سایرا !!!!
اسم این کتاب ترژرا هست و باید بخونیش!!!!
فردا ازت میپرسم!!! فصل اولشو فقط!!!
اجازه نداد من حرف بزنم هی روزگار ظاهرا باید اینو بخونم....
فصل اول کتاب اسم سرزمین هایی مه وجود داشت را نوشته بود
که باید حفظ میکردم ولی هر چه میخواندم به غیر از اسم (اسم سرزمین خودم که سایرا هس ) حفظ نمیشدم!!!!
چقدر گریه کردم که بالاخره حفظ شدم...
خیلی استرس داشتم چون ویلی میخواست بپرسد.
روز بعد
ویلی از من نام تمام سرزمین ها را پرسید و من پاس شدم.
ویلی گفت:
فصل دوم را موقعی به تو درس میدهم که 14 ساله شوی!!!!
من_ چی؟!!!!!!!!
یعنی فقط قرار بود یک فصل پاس کنم؟!!!!
ویلی_آره چون اینا فقط مطالب حفظی اند!!! و  درس دادن اصلی بالا بردن مهارت های توست!!!
من_ نمیفهمم!!!! پس خدافظ
من از آنجا رفتم و به این که چرا این دونفر مرا اسکل کرده اند فکر کردم ولی به نتیجه ای نرسیدم متاسفانه ملکه شدن هم دردسر داره به این فکر کردم اگه ملکه دنیز به خوابم نمی آمد دوست داشتم چکاره بشم؟!!!!! ولی.....هعی بی خیال!!!!
14 سالگی....
ویلی فصل دومو بهم درس داد و گفت
دیدگاه کاربران  
0/2000

جدیدترین تاپیک ها:

تقویت مهارت های داستان نویسی جزئیات بیشتر اینجا کلیک کنید.