جاسوسان مرگ_جلد اول :            مظنون

نویسنده: Tarrah

-"از قاتل پدر و مادرم؟!"
-"فعلا به یک نفر مظنونیم، دختری به نام ایزومی در سازمان هیچاکو"
- "چه مدرکی ازش دارید؟"
-"مهارت شلیک اون، دو تفنگه است، دو تفنگ او شبیه به هم نیستند چون ادعا دارد سالها قبل یکی از تفنگ هایش را ازش دزدیده اند. زمانی که جسد پدر و مادرتون رو پیدا کردیم، تفنگی شبیه به تفنگ گمشده ی ایزومی در کنار آنها افتاده بود."
چشمام رو تنگ کردم:"الان میرم دنبالش"!
گفت:"هی، نه صبر کن! خطرناکه! اگه بفهمن تو از ما هستی بهت رحم نمیکنن!"
-برام مهم نیست!
سریع درو باز کردم و به طرف اتاقم رفتم، توی راهرو صدای رئیس رو میشنیدم که داشت میگفت در هارو ببندن... 
دیدگاه کاربران  
0/2000

جدیدترین تاپیک ها:

تقویت مهارت های داستان نویسی جزئیات بیشتر اینجا کلیک کنید.