شوالیه سیاه (Black Knight)
داستان شوالیه ای که به خود لقب شوالیه سیاه را داده است و با هیولا ها میجنگد... / به زودی...
داستان شوالیه ای که به خود لقب شوالیه سیاه را داده است و با هیولا ها میجنگد... / به زودی...
داستان در مورد دختر مرموزی است که به عنوان اولین مسافر زمان از آینده ای دور به سال ۲۰۲۴ سفر میکند تا ماموریتی را عملی کند. در حین ماموریت با پسری آشنا میشود که مامویتش به او گره خورده و کم کم عاشق او میشود و پایبندی اش به ماموریت بیشتر میشود اما قبل از اینکه ماموریتش را انجام داده و برگردد اتفاقات عجیبی رخ میدهد
سلام. ایلا هستم و 14 سالمه....... این داستان تلخ زندگی منه...... همیشه به هرکی میخندم و باهاش مهربونم ازم فرار میکنه و میره. تنها حامی های واقعی من پدر و مادرم بودن که مردن. اما با این همه سختی سعی میکنم بخندم. درسته تلخه،ولی منو قوی نشون میده درحالی که خیلی ضعیفم.... و این خوشحالم میکنه و هنوز میدونم اخرش منم یه شادی واقعی رو تجربه میکنم. همه چی بعد از پیدا کردن اون "نامه" بود... یه نامه عجیب تهدید آمیز... عجیب ترش این بود که برای پدرم نوشته شده بود!!!!!!! پدرم در تمام عمرش بهترین مامور پلیس شهر بود و ازش کلی تقدیر شده بود اما چطور.....؟! آیا آخرش به "شادی" میرسم؟؟؟؟؟!!!!
ملیحه دختر مهربان و زیباییست که همه ساکنان شهرک او را میشناسند و دوستش دارند. اما حادثه ناگواری رخ میدهد. ملیحه به شکل اسرار آمیزی ناپدید میشود. با ناپدید شدن ملیحه اوضاع شهرک حسابی بهم میریزد و این شروع ماجراییست که راز های بسیاری را درباره شهرک و ساکنان آن برملا میکند...
داستان درمورد دختری که فرق داره با آدم های دیگه دختری باچشم های بنفش وموهای سفیدش زندگی از اول براش رودور بد شانسی بوده ولی تا آخر همین جوریه؟
آوا که دختری اهل ادب و مطالعه است ، از خانواده خود برای تحصیل در تهران ، چندسالی جدا میشود . او تصمیم میگیرد در این تنهایی و غربت ، مجموعه داستان های هزار و یک شب را بخواند تا این روزها برایش زودتر سپری شوند . در شب هزار یکم که کتاب به پایان میرسد ، قصه گوی هزار و یک شب ، یعنی شهرزاد ، به دنبال آوا می آید و اورا با خود به دنیای قصه ها می برد . در آن دنیای عجیب و غریب ، آوا با رادمهر آشنا میشود و ...
داستان در مورد یک خانواده است که از اسپانیا با ماشین به سمت فرانسه حرکت میکنند تا تعطیلاتشان را در شهر زیبای پاریس بگذرانند ولی سر از یک قلعه متروکه و ترسناک در میاورند... / به زودی...
پسر بچّهِ گیمری که در یک بازی ویدیوئی با پسر عموش گیر میافتد.
سلام زندگیم با مرگ مادربزرگمو و وجود کرونا کسل کننده شده تا اینکه پیر مردی بهم نقشه ای میده که هر تغییری روش بدی درون دنیای واقعی هم اتفاق میفته ولی کسانی فکر گرفتن این نقشه رو دارن که برای این دست به کارای خطرناکی میزنن و جالبتر اینکه من با دنیایی عجیب در زیر زمین شهر روبه رو میشم... لطفا نظر بدین
در مورد دختریه که به یه بیماری دچاره که وقتی شوک زده میشه تو حالت خوابو بیداری میمونه و فقط عشقش میتونه این بیماریو خوب کن و.... امید وارم خوشتون بیاد
برات پیش اومده که به مکانی بری و فکر کنی که انگار قبلا اونجا بودی ؟
#خلاصه داستان درباره دختری به اسم دریا هست و به یه شهر دیگه اساس کشی میکنه و اتفاقات زیادیه که قراره برایه دختر مون بی افته..