شهروند : قسمت سوم: روسری قرمز
0
6
1
7
صحنه اول: خانهی نوید - نیمهشب**
*(چراغهای کم نور راهروی آپارتمان با سوسو زدنهای نامنظم، سایههای عجیب روی دیوار میاندازند. نوید با چشمهای گشاد و دستان لرزان، در را باز میکند. بوی گندِ تعفنِ مخلوط با عطر تندِ روسری قرمز به مشام میرسد. دوربین از پشت سر نوید، جنازهی معصومه را نشان میدهد که به دیوار تکیه داده. روسری قرمز مثل مار دور گردنش پیچیده.)*
**نوید** (با صدایی که انگار از گلوی دیگری میآید):
"...مـعـصـومـه... نه... نه..."
*(دستش را دراز میکند تا روسری را لمس کند. زیر انگشتانش کاغذِ تا شدهی خونآلود است. نامه با خط ناخوانا: **«عروسِ مرده رو پس فرستادم... امیر»**. باد از پنجرهی شکسته میوزد و نامه را از دست نوید میقاپد. کاغذ روی صورت معصومه میافتد.)*
*(نوید جنازه را به داخل میکشد. رد خون روی موکت کهنه به شکل مارپیچ میپیچد. دوربین به تلویزیون خاموش زوم میکند که تصویر مات نوید و جنازه را منعکس میکند.)*
---
**صحنه دوم: خانهی مادر - صبح روز بعد**
*(پنجرههای پردهدار، نور خاکستری صبح را فیلتر میکنند. مادر روی مبل کهنه نشسته، شربتِ دارو در دست. قفسهی پشتش پر از عکسهای محو خانوادگی و شمعهای نیمسوخته.)*
**نوید** (با در را میشکند. صورتش پر از خراش و لباسش خونآلود):
"ماما!... ماما!!"
**مادر** (دارو از دستش میریزد. چشمهای ابریاش از ترس میدرخشد):
"چـه... چـهته؟... معصومه چیشده؟ سه روزه نیومده..."
**نوید** (پیشانیاش عرق کرده. دوربین به رگهای گردنش که تند میزند نزدیک میشود):
"جـنـازه... جـنازهشو انداختن دم در خونمون... روسریشو... اونقد خون بود که..."
**مادر** (دستهای لرزانش را به سر میکوبد. صدای خسخس سینهاش بلند میشود):
"نـه... نـه... بچـهی مـن... گـنـاه کـردم... گـنـاه..."
*(مادر به زمین میغلتد. شیشهی دارو میشکند. نوید به زانو میافتد تا او را بلند کند، اما مادر بیحرکت است. صدای تیکتاک ساعت دیواری با نبض نوید هماهنگ میشود.)*
---
**صحنه سوم: بیمارستان - شب**
*(نوید در پارکینگ تاریک بیمارستان تکیه داده به دیوار. سیگارش بین انگشتان میلرزد. نور مهتاب روی صورتش خطوط سایه میاندازد. آمبولانسی با آژیر خاموش رد میشود.)*
*(ناگهان چراغهای چشمکزنِ دو خودروی پلیس از دو طرف محاصرهاش میکنند. پاسبانها با چراغقوه به صورتش میتابانند. سایهی کلاهپلیسها روی زمین شبیه هیولاست.)*
**پلیس۱** (با صدایی رباتیک):
"بـشـیـن تـوی مـاشـیـن."
**نوید** (سیگار را پرت میکند. جرقهها روی آسفالت میریزد):
"چـیـه؟! چـی شـده؟! مـن کـیـلـر نـیـسـتم!"
**پلیس۲** (دستبند را محکم روی مچش میبندد):
"همهشون همـیـنـو مـیگن."
*(دوربین از بالا نشان میدهد نوید را مثل حیوان به ماشین میاندازند. رد سیگار نیمهمُرده روی زمین، آرام میسوزد.)*
---