داستان های parmis_farahani2006

لونا:فراتر از پرده‌ی واقعیت 8 در حال تایپ

لونا:فراتر از پرده‌ی واقعیت

۱۹ فروردین ۱۴۰۴

لونا همیشه حس می‌کرد که چیزی در این دنیا اشتباه است—سایه‌هایی که در گوشه‌ی چشمش حرکت می‌کردند، پچ‌پچه‌هایی که دیگران نمی‌شنیدند، لحظاتی که انگار قبلاً تجربه کرده بود. اما وقتی در یکی از شب‌های بی‌خوابی، پیامی مرموز روی صفحه‌ی لپ‌تاپش ظاهر شد، زندگی‌اش برای همیشه تغییر کرد: "واقعیت تو یک شبیه‌سازی است. اگر حقیقت را می‌خواهی، دنبالم بیا." با فشردن یک کلید، جهان اطرافش فروپاشید. او سقوط کرد—اما نه در دنیای واقعی، بلکه در یک واقعیت دیگر، شهری بی‌روح و دیجیتالی که قوانین فیزیک در آن متفاوت بود. در میان نورهای سبز و دیوارهای شیشه‌ای، مردی با چشمان سرد و بی‌احساس به او نزدیک شد. "به ماتریکس خوش آمدی، لونا."

1 4 3.4 K
عشق خاموش ویلیام 4 تمام شده

عشق خاموش ویلیام

۲۴ اسفند ۱۴۰۳

در قلب قلمروی اِلدرین، ویلیام، یک سرباز ساده، سال‌ها در سکوت دلباخته‌ی شاهدخت اِلای بود. او هر روز از دور، بی‌آنکه جرأت کند عشقش را ابراز کند، او را می‌نگریست. اما وقتی اِلای متوجه نگاه‌های پنهانی او شد، سرنوشت راهی تلخ‌تر برای ویلیام رقم زد—زیرا خیلی زود، شاهزاده‌ای دیگر از راه رسید…

0 4 1.8 K
در تاریکی چشم هایت 2 تمام شده

در تاریکی چشم هایت

۲ اسفند ۱۴۰۳

این داستان کوتاه،روایتگر دختری عکاس است که روزی هین ثبت تصاویر ،نابینایی را دیدار میکند...!

2 7 1.1 K
تقویت مهارت های داستان نویسی جزئیات بیشتر اینجا کلیک کنید.