گزارش یک احتضار
داستان زیست مردی که به کما رفته زندگی دیگری را در رویا تجربه می کند. ویراست نشده
داستان زیست مردی که به کما رفته زندگی دیگری را در رویا تجربه می کند. ویراست نشده
یه شهر... یه تفنگ... ترکیبش...خیلی ترسناکه. میدونی؟ دردناکه ببینی یه شهر که خیلی خوبه، با یه عنصر وحشتناک مثل تفنگی که هیچوقت خالی نشه، ترکیب بشه... بریتچ بخاطر اون اینطوری شد... یه درام وحشتناک...
قرنطیهای خشک و خالی... خیابانی سرد و ذهنی بازمانده در میانهی لذت تنهایی و نیاز به دیگری...
دین (Dean) از سن 4 سالگی اش با سختی ها و مشکلات مختلف دست و پنجه نرم کرده است . پدر و مادرش او را در هنگام نوزادی رها کردند و او را به پرورشگاه سپردند . دین در سن 4 سالگی از پرورشگاه فرار می کند و در خیابان های نیویورک زندگی می کند . او در سن 13 سالگی در تیمارستان بستری می شود و 3 سال در آنجا می ماند تا اینکه روزی دختری به آن جا می آید و در اتاق کناری او بستری می شود . دین بدون اینکه بداند عواقب وحشتناک کارش چیست با آن دختر ارتباط بر قرار می کند و همچنین می فهمد که انسان معمولی نیست اما اتفاق ها شروع به افتادن می کنند......
داستان اشنایی و دوستی سه جوان بیست ساله که ارزو ها و اهداف و دنیاهای متفاوتی دارن و دست سر نوشت اون ها رو به هم رسانده و ماجراهای متفاوتی براشون پیش می اید و این داستان از زبان یکی از اون ها تعریف میشود