ژانر
جستجو در عناوین
تعداد کلمات
مرتب سازی براساس
فقط تمام شده ها
فقط داستان های در حال تایپ
آلکتو (AleKto) 0 در حال تایپ

آلکتو (AleKto)

۲۹ بهمن ۱۳۹۹

چیزی را از تو گرفته اند ولی نمیتوانی آن را پس بگیری... غرورت را شکسته اند، اما نمیتوانی عقده ات را خالی کنی... آبرویت را برده اند، ولی آب ریخته شده را نمیتوانی جمع کنی... زندگی ات را نابود کرده اند، اما نمیدانی چکار کنی... افرادی مثل آن ها هنوز هم در خیابان ها قدم میزنند بدون اینکه خطری تهدیدشان کند... افرادی قلدر که زندگی ها را خراب کرده ولی با خیال راحت زندگی خودشان را میکنند... چه کار میکنی؟... خودکشی؟... احمقانه است! وقتی میتوانی کسی را بکشی، آنوقت میخواهی خودت را خلاص کنی؟... اگر به نجوای ابلیس گوش فرا دهی، تنها یک کلمه میشنوی..."انتقام" اما به راستی لذتی که در بخشش هست، در انتقام نیست؟ پ.ن: خواهشمندم دوستان زیر شانزده سال داستان را مطالعه نکنن، چون ممکنه روتون اثر منفی بزاره،ممنون.

1 0
آخرین ما:دلایل دیوید 1 در حال تایپ

آخرین ما:دلایل دیوید

۲۳ بهمن ۱۳۹۹

داستان یه مرد مهربون نیکوکار به یک هیولا در یک دنیای پسا-آخرالزمانی

1 1 725
گزارش یک احتضار 8 در حال تایپ

گزارش یک احتضار

۱۷ بهمن ۱۳۹۹

داستان زیست مردی که به کما رفته زندگی دیگری را در رویا تجربه می کند. ویراست نشده

13 8 7.9 K
قصه‌عشق 2 در حال تایپ

قصه‌عشق

۹ دی ۱۳۹۹

باز هم دلتنگی و عذاب های شبانه...این شروع یک داستان عاشقانه ست ، عشق بین من و اون...یک قصه طولانی ، قصه عشق....

2 1 2 K
مداد سیاه 0 در حال تایپ

مداد سیاه

۱۲ آذر ۱۳۹۹

+مداد تراشم خرابه... -به من چه؟ +تو سرپرستمی! -مگه میخواستم؟ +پس توی دادگاه چرا قبول کردی سکوت همیشه همینه بحث بی فایدست مداد سیاه و دفترم رو بر میدارم و راهی کلبم میشه درسته منم از خودم یه چیزایی دارم...

2 0 0
چهار دون بریتچی 5 در حال تایپ

چهار دون بریتچی

۸ آذر ۱۳۹۹

یه شهر... یه تفنگ... ترکیبش...خیلی ترسناکه. میدونی؟ دردناکه ببینی یه شهر که خیلی خوبه، با یه عنصر وحشتناک مثل تفنگی که هیچوقت خالی نشه، ترکیب بشه... بریتچ بخاطر اون اینطوری شد... یه درام وحشتناک...

2 1 1.6 K
قرنطینه 1 در حال تایپ

قرنطینه

۶ آذر ۱۳۹۹

قرنطیه‌ای خشک و خالی... خیابانی سرد و ذهنی بازمانده در میانه‌ی لذت تنهایی و نیاز به دیگری...

0 3 955
تب سرد 0 در حال تایپ

تب سرد

۳ آذر ۱۳۹۹

دو دختر که درگیر ماجراهایی می شوند و مجبور می شوند که به خارج بروند

0 0
اِلدریون 0 در حال تایپ

اِلدریون

۲۴ مهر ۱۳۹۹

دین (Dean) از سن 4 سالگی اش با سختی ها و مشکلات مختلف دست و پنجه نرم کرده است . پدر و مادرش او را در هنگام نوزادی رها کردند و او را به پرورشگاه سپردند . دین در سن 4 سالگی از پرورشگاه فرار می کند و در خیابان های نیویورک زندگی می کند . او در سن 13 سالگی در تیمارستان بستری می شود و 3 سال در آنجا می ماند تا اینکه روزی دختری به آن جا می آید و در اتاق کناری او بستری می شود . دین بدون اینکه بداند عواقب وحشتناک کارش چیست با آن دختر ارتباط بر قرار می کند و همچنین می فهمد که انسان معمولی نیست اما اتفاق ها شروع به افتادن می کنند......

2 0 0
کافه پارلو 3 در حال تایپ

کافه پارلو

۷ شهریور ۱۳۹۹

داستان اشنایی و دوستی سه جوان بیست ساله که ارزو ها و اهداف و دنیاهای متفاوتی دارن و دست سر نوشت اون ها رو به هم رسانده و ماجراهای متفاوتی براشون پیش می اید و این داستان از زبان یکی از اون ها تعریف میشود

2 1 2.6 K
تقویت مهارت های داستان نویسی جزئیات بیشتر اینجا کلیک کنید.