من یک رقصنده ام??
این داستان درباره پرنسسی است که آرزو دارد رقصنده باشد اما پدرش مخالف است و پرنسس مجبور میشود برای رسیدن به آرزویش اتفاقات گوناگونی را پشت سر بزاره...
این داستان درباره پرنسسی است که آرزو دارد رقصنده باشد اما پدرش مخالف است و پرنسس مجبور میشود برای رسیدن به آرزویش اتفاقات گوناگونی را پشت سر بزاره...
اینکه یک مطلقه ی بیکار شده بودم نتیجه ی تصمیم گیری نادرست من بود؛ شاید هم فقط بد شانسی آورده بودم. انگار کائنات برای نابودی من دست به دست هم داده بودند. فهمیده بودم که گاهی میانبر زدن گناه است. همه ی دردسر هایی که بشر می کشد از لحظه ی انتخاب یک مسیر شروع می شود ؛ دردسر های من هم از آن روز شروع شد. دقیقا هشت سال و نه ماه پیش . اما بزرگترین آسیب را یک سال پیش , وقتی تصمیم گرفتم برای استفاده از شرایط رینگ استریتی وارد ازدواج قراردادی با هم کلاسی ام بشوم , به زندگی ام وارد کردم . اما در دل بدشانسی و سوءتفاهم ، عشق جدیدی رویید . عشقی که همه ی زندگیم را تغییر داد . این عشق را مدیون اولین سفر زندگیم به عنوان یک مطلقه هستم .
جونگکوک و تهیونگ روزای خوبی رو باهم سپری میکنن ولی یه روز پدر جونگکوک سعی میکنه تهیونگ از پسرش جدا کنه پس عشق بین این دوتا پسر چی میشه؟
┄┉┉┄┄ ۞ ༺ ۞ ༻ ۞ ┄┄┉┉ تقدیر هر انسان، از بدو تولدش نوشته میشود و تمام ماهیت زندگی اش بر اساس همان تقدیر پیش خواهد رفت، ولی اگر کسی تقدیرش را بداند و تصمیم به فرار از آن بگیرد، چه اتفاقی می افتد؟ «سرنوشتم را تغییر میدهم، به هر قیمتی که شده» چه جمله خطرناکی، مراقب کلماتی که از دهانتان خارج می شود باشید. ༻┈┈┈┄┄╌╌╌╌┄┄┈┈┈༺
درمورده یک دختر کتاب خوان است که هر روز وقت خود را در تنها کتابخانه قدیمی شهرشان میگزراند ... که یک روز به کتابی بر می خورد که صفحات آن خالی است ... ولی در صفحه ی اول آن این جمله نوشته شده بود : ( تو نقش اصلی ماجرای منی ... )
آیا اصالت بر خواهد کشت؟ یا وضعیت جامعه بدتر از این خواهد شد! زمان گذر چیست ؟ میدانی ! رفتن زندگان و ارزشمند شدن مردگان ...
داستان کسی که همه چیزشو برای خانواده اش فدا کرد و در آخر مرد ولی سیستم بهش یه فرست دوباره داده این رمان داستان کسیه که به گذشته برگشته تا این بار سرنوشتش رو بهتر بنویسه با اون در ماجروجویی میان عشق و خیانت و مرگ و زندگی و آغاز و پایان همراه باشید
این داستان پسریه که در یک بازی واقعیت مجازی ، شرور مورد تنفر همه شد .. ولی این بازی لعنتی بعد از چند سال تبدیل به واقعیت شد و حالا اون کسیه که سیستم برای کشتنش جایزه بزگی به بازیکن ها میده و البته چهره اون رو هم لو داده است و او باید در این دنیای بی رحم زنده بماند و برای این کار خودش هم بی رحم می شود
مامان-دخترم پاشو دیرت شده من‘‘بیدارم مامان جان مامان-بیا پایین صبحانه بخور من‘‘باشه مامان اومدم رفتم سراغ کمد دنبال لباس مناسب بودم اینقدر کشتم تا یه مانتو لی با شلوارلی پیدا کردم پوشیدم یه کفش اسپورت پام کردم رفتم پایین به همه سالم کردم نشستم روی صندلی یکم نون پنیربا گردو خوردم خداحافظی کردم رفتم سمت پارگینک ماشینم رواز پارگینک دراوردم به سمت دانشگاه رفتم امروز اخرین امتحان بود اگه دیر برسم میوفتم اینقدر استرس داشتم به این امتحان فکرمیکردم که نفهمیدم کی ریسدم اوف بازهم مثل همیشه جای پارک نداشتم مجبورشدم جلوپارک ماشین بزارم با
دخترکی کم سن به نام سپیده در گذر زمان و طی اتفاقاتی تقدیر او را به مردی گره میزند که سالهاست سپیده جانش برایش میرود و ...!!
دخترکی کم سن به نام سپیده که در گذر زمان طی اتفاقاتی تقدیر او را به مردی گره میزند که سالهاست جانش برایش میرود...!!
دخترکی کم سن به نام سپیده که در گذر زمان طی اتفاقاتی تقدیر او را به مردی گره میزند که سالهاست جانش برایش میرود...!!
جونوو، مشهورترین سلبریتی کره جنوبی است که درگیر یک ماجرای عشقی ناکام با همکار خودش است. اما عشق، تنها مشکلی نیست که جونوو باید با آن دست و پنجه نرم کند ... این داستان به صورت ماهنامه منتشر خواهد شد به جز سه فصل اول آن، که در روز اول انتشار داستان، منتشر خواهند شد.