ژانر
جستجو در عناوین
تعداد کلمات
مرتب سازی براساس
فقط تمام شده ها
فقط داستان های در حال تایپ
۵۷ 0 تمام شده

۵۷

۴ شهریور ۱۴۰۳

۵۷، داستانی س برای بحران میانسالی.

0 0
فراموش شده 8 تمام شده

فراموش شده

۲۹ مرداد ۱۴۰۳

آرمیتا نویسنده ای بود که در داستان هایش غرق شد. او برای فرار از دردهایش داستان می نوشت، برای فرار از همان حقیقتی که آن را فراموش کرده بود...

4 0 13.7 K
برگه 1 تمام شده

برگه

۲۲ مرداد ۱۴۰۳

نویسنده ترد شده از خانواده

0 0 270
زمان رهایی 2 تمام شده

زمان رهایی

۲۱ مرداد ۱۴۰۳

شخصی بر نوک آسمان.

0 1 1.3 K
روان شناس 0 تمام شده

روان شناس

۲۰ مرداد ۱۴۰۳

داستان در مورد دختری کم سن و سالی است که به ناچار با پسری ازدواج میکند و در طول این رابطه ناخواسته وارد راهی میشود که گریز ناپذیر است....

0 0 0
رفاقت گرگ و میش 1 تمام شده

رفاقت گرگ و میش

۱۷ مرداد ۱۴۰۳

دو جوانی ک از طریق مجازی باهم اشنا شدن و زندگیهای متفاوتی دارند اما وصال تقدیرشان نیس

0 0 179
شمع 1 تمام شده

شمع

۸ مرداد ۱۴۰۳

ما به شمع کیک های تولد، امید واهی داریم..

0 0 1.1 K
تصویر 1 تمام شده

تصویر

۸ مرداد ۱۴۰۳

شده تمام روزهایی که قهقهه زدی، یادآوریش بشن زجر درونیت؟

0 0 105
آرابلا در جستجوی گیاه ویتالیس 1 تمام شده

آرابلا در جستجوی گیاه ویتالیس

۲۷ تیر ۱۴۰۳

موضوع داستان در مورد دختری به نام آرابلا است که در تلاش پیدا کردن گیاهی جادویی برای نجات مادرش است در مسیر ماجراجویی دختر با چالش های جذابی رو به میشود

0 0 1.4 K
بدرخشان تا بدرخشی 0 تمام شده

بدرخشان تا بدرخشی

۱۷ تیر ۱۴۰۳

با ورود نور افتابی که از پشت پنجره ی اتاقم به داخل اتاق نفوزذکرده بود برپازدم یه کشو قوس کوجیک به بدنم دادم و بعد از شستن دستو صورتم خواب توی چشمام به دست باد بهاری سپورده شد و بعد از چند مین فورم یونیک مدرسه مو تن زدم و بعد از پشت سر گذاشتن پاشنه ی در خونمون راه سایه مو به دیش گرفتم تو راه به هر اشنا و هم محله ای که میرسیدم با لبخند سالم میدادم از رفتگر کوچمون گرفته تا اون بابای کوچه که روی اون صندلی اشنای پالستیکی میشینه تا همون انرژی که به اونا میدم با انعکاس بیشتری سمتم برگرده اخه من زندگیرو تو صدای دلتشین جاروی رفته گر نفس میکشم زندگیرو تو صدای اون کاصب کاری که از صب واسه یه لغمه نون حالل از زور بازوش تو تا صدای توی گلوش استفاده میکنه میبینم اره زنذگی داخل همین چیز ها نحفته ست اینجوری میشه واقعا زندگی رو زنذگی کرد میشه بدون پیدا کردن دلیلی واسه شاد بودن شاد بود تو همین فکرا بودم که خودمو جلوی درب مدرسه پیدا کردم و شنیدن سرود کشورم روح و جون منو غنی کرد ارزش خاکی که دارم توش زندگی میکنم رو بار دیگه یی واسه نا خداگاه ذهنم ریپالی کرد اللن دیگ سرود رسیده بود به جاییش که غالمحسین بنان میگه در راه تو ، كی ارزشی دارد این جان ما. پاینده باد خاك ایران ما و اینجا بود که کامال معنی این جمله به وجودم طزریق شد و مثل جای واکسن موند گوشه ی سینم از اون لخظه به بعد بخدا قول دادم جوری زندگی کنم که مدیون خون شهدا نباشم که هرکجای دنیا که رفتم تشون بدم من یه ایرانیم جایی که ریشش کلی فرشته های بدون بال ایثار گر بوده که صدای زنگ کالس نقش اهن ربایی رو بازی کرد و منو به سمت کالسم ...

0 0
دیوارهای بی‌نهایت 2 تمام شده

دیوارهای بی‌نهایت

۱۰ تیر ۱۴۰۳

پلک می‌زنم. چشمانم تار می‌شوند. از میان هاله‌هایی که به سختی از هم تشخیصشان می‌دهم، جانوری کوچک را می‌بینم که از زیر در خودش را به داخل می‌کشد و به طرفم می آید. زیبا است و در عین حال، منفور. شبیه روباه است، ولی چشمان سفیدی دارد که هیچ کجا شبیهش را ندیده‌ام. به چشمان خالی‌اش چشم می‌دوزم و بی‌اختیار دستم را به سمت سرش می‌برم. به محض اینکه صورتش را لمس می‌کنم، قلبم تیر می‌کشد؛ گویی آن جانور، پنجه‌هایش را با قدرت درون دهلیزهایم فرو کرده است.

0 1 841
تو باارزش ترینی 0 تمام شده

تو باارزش ترینی

۹ تیر ۱۴۰۳

در زندگی اتفاقاتی مبهم می افتند و ما را گیج می سازد.گاهی به این فکر می کنیم که آیا راه خروج وجود دارد یا خیر؟ آیا او می تواند ب....؟

0 0
زندگی در ۴ کلمه 2 تمام شده

زندگی در ۴ کلمه

۷ تیر ۱۴۰۳

متولد شدن فوت شدن شدی ما در داستانی کوتاه .... پسری بع دنیا میاد و میمیرد

0 0 298
اسلندرمن 1 تمام شده

اسلندرمن

۶ تیر ۱۴۰۳

االان دیگه خوبم...از هیچی نمیترسم! اون فقط میخواست بازی کنه! اون دوست منه! نمیخواد به من آسیب برسونه!

0 0 457
کرونگ 3 تمام شده

کرونگ

۱۳ خرداد ۱۴۰۳

وقتی او در مورد اورک اشتباه فکر کرد

0 0 1.7 K
تقویت مهارت های داستان نویسی جزئیات بیشتر اینجا کلیک کنید.