ژانر
جستجو در عناوین
تعداد کلمات
مرتب سازی براساس
فقط تمام شده ها
فقط داستان های در حال تایپ
رمان۷۷فصل۶نیلوفر واژگون قسمت۱ 1 تمام شده

رمان۷۷فصل۶نیلوفر واژگون قسمت۱

۳۰ مرداد ۱۴۰۴

یک عشق نامشروع ذهنی همه فکر میکنند عشق های نامشروع از خلاف شرع پدید می آید گاهی عشق هایی هستش که خلاف شرع نیست و عذاب ثوابش هزار برابر است..

0 0 1.4 K
غزاله و عشقی دیر فرجام بر اساس داستان واقعی 7 تمام شده

غزاله و عشقی دیر فرجام بر اساس داستان واقعی

۲۵ مرداد ۱۴۰۴

وقتی عشق به تراژدی تبدیل می شود وقتی آدمها بازیچه روزگار می شوند و وقتی هویت تنها دغدغه یک انسان می شود روزگار جبر خود را تحمیل می کند و در این میان دخترکی جسور در پی کشف بزرگترین راز زندگی خود بر می آید

1 0 9.7 K
رمان۷۷فصل۵استحاله قسمت۳ 1 تمام شده

رمان۷۷فصل۵استحاله قسمت۳

۲۳ مرداد ۱۴۰۴

نمیخوام حرف تکراری بزنم، همه ما گناه کردیم.. از عمد کلمه اشتباه رو استفاده نکردم!چرا که اشتباه تکرار نمیشه _اگه تکرار شد حماقته_اگه بازم تکرار شد اسمش شهوته_و بازم تکرار شد اسمش گناه ست پس بی پرده و رک میگم همه گناه کردیم و شاید باز هم میکنیم اما بار این گناهان کجاست؟؟؟

0 0 1.8 K
رمان۷۷فصل۵ استحاله قسمت۱ 1 تمام شده

رمان۷۷فصل۵ استحاله قسمت۱

۲۰ مرداد ۱۴۰۴

اکنون که بیش از دهه ها از تاریخ نوشتن این رمان میگذرد گاهی به این فکر میکنم کاش شخصیت فیزیکی ام در یکی از فصل های بین ۱تا۴ رمانم ققل میشد. اما چه کنم که من خالق این اثر هستم و باید هرآنچه که هست را چه تلخ چه شیرین بنویسم #شاهرخ خیرخواه

0 0 610
در ارتفاع تبعیض 12 تمام شده

در ارتفاع تبعیض

۱۹ مرداد ۱۴۰۴

خلاصه{ویل پسری ‌۱۴ساله و دورگه است به دلیل کار پدرش به فرانسه مهاجرت کردند او از اینکه در فرانسه زندگی جدیدی را شروع کند ترسی در قلبش دارد تا قبل از شروع مدرسه پاریس برایش مثل خانه شده بود با پدربزرگش گردش میکرد اما بعد از شروع مدرسه و شنیدن تحقیر ها دیگر مثل قبل به انجا عادت نداشت در این میان با دختری به نام امانوئل اشنا میشود لوکا و ژرروم با اذیتت هایش اخر کار خود را میکنند اما این یک فرصت است و بلاخره روی داستان عوض میشود....

1 2 9.1 K
رمان۷۷فصل۴ تناسخ۳ 1 تمام شده

رمان۷۷فصل۴ تناسخ۳

۱۶ مرداد ۱۴۰۴

این رمان حقیقت پنهان زندگی من بود که با آن زیستم. مابقی زندگی ام دروغ بود دروغ بود دروغ، #شاهرخ_خیرخواه

0 0 353
دنیای یک  جوجه اردک 1 تمام شده

دنیای یک جوجه اردک

۱۴ مرداد ۱۴۰۴

نویسنده در این داستان کوتاه به زندگی جوجه اردکی اشاره دارد که قبل از تولد و در دنیای تخم مرغی اش رویا و آرزوی تولد و زندگی در دنيا را دارد اما بعد از تولد و با مشاهده دنيا و آدمهاش متوجه می‌شود که دنيا آن چیزی نیست که او فکر میکرده است و....

0 0 400
رمان۷۷فصل۴ تناسخ قسمت۱ 1 تمام شده

رمان۷۷فصل۴ تناسخ قسمت۱

۱۴ مرداد ۱۴۰۴

توضیح در مورد چیزی که تجربه اش برای شما ممکن نباشد سخت است، پس اصرار ندارم کسی باور کند. نه در این فصل بلکه در فصل های دیگر هم بدین صورت ، تناسخ و باورهای متافیزیک به خودتان واگذار میکنم. درپایان امیدوارم از این رمان لذت ببرید شاهرخ خیرخواه?

0 2 437
تا انتهای شب 1 تمام شده

تا انتهای شب

۱۱ مرداد ۱۴۰۴

? خلاصه داستان: لیانا که کل خانواده خودش رو از دست داده میفهمه که یه سری نیروی ماوار طبیعی به دنبال گردنبند اجدادی او که از مادربزرگش به ارث رسیده هستند اون در عین فرار بود که پسر گرگینه به اسم اریا اونو نجات میده. اون ها با هم راهی سفری میشن تا از حقیقت گردنبند سر در بیارند و در طول مسیر با شخصیت هایی مثل رز که یه خون اشام گوشه گیره و بنیامین که یه انسان شکارچی ارواحه و خودش هیچ روح توی بدنش نداره و حتی حافظه خودش رو از دست داده رو به رو میشن و با این گروه به دل سفر میرن...

0 0 3.7 K
عزیز تر از من 1 تمام شده

عزیز تر از من

۲۹ تیر ۱۴۰۴

این داستان رو تقدیم میکنم به همه عزیزانی که به دلیل تصادف ، دیابت و ... یک یا چند عضو از بدنشون رو از دست دادند. می‌دانستم. همه همین را می‌خواستند. همه می‌خواستند ما را از هم جدا کنند. اما من تکه ای از جانش بودم. برایش سخت بود‌. برای هر دومان سخت بود. اما دیگر هیچ راهی نبود. جدایی مان قطعی بود. دیگر خودش هم نمیخواست با او بمانم. نه تاب بودنم را داشت نه میل به رفتنم. حق هم داشت.

0 1 339
من کی هستم؟ 1 تمام شده

من کی هستم؟

۲۹ تیر ۱۴۰۴

وجدان انسان،گناه،انتخاب ، تصمیم ، هیجان، غافلگیری

0 0 716
و اگر نمی‌رفتم 1 تمام شده

و اگر نمی‌رفتم

۲۶ تیر ۱۴۰۴

در آستانه‌ی تنهایی، یک لحظه همه‌چیز تغییر می‌کند.

0 0 431
10 اکتبر 1 تمام شده

10 اکتبر

۲۵ تیر ۱۴۰۴

همه چیز برمیگرده به یه عصر سرد و یخ بندون... کالیفرنیا شیش عصر درحالی که همه سرشون گرم کارای روز مره بود من منتظر قطار توی ایستگاه نشسته بودم و به شماره صندلیه قطارم نگاه میکردم سرمو بالا آوردم و با یه مرد سیاه پوش رو به رو شدم و داستان من از همون لحظه شروع شد وقتی که شماره صندلیشو بهم نشون داد...

0 0 662
شبهای بی ماه بی ستاره 0 تمام شده

شبهای بی ماه بی ستاره

۲۱ تیر ۱۴۰۴

جانبازدفاع مقدس هستم وقصدانتقال واقعیات عریان جنگ رابه نسلهای بعدی دارم.مجموعه خاطرات جنگ.قسمتی از..: حدودیکساعت میشه که به شکم روی زمین درازکشیدم ودستانم روپشت گردنم قفل کردم.نفیرترکشهاوگلوله های سرگردانی که فضای بالای بدنم درپروازندرابخوبی میشنوم.موجهای انفجارگلوله های توپ وخمپاره که بی اغراق مانندباران دراطرافم به زمین میخورندبدنم رازیرتازیانه گرفته ورعشه به اندامم انداخته است.خاکریزی گه جان پناه ماست طی عملیات دیشب وعقب نشینی نیروهای عراقی به تصرف مادرآمده است.ازصبح علی الطلوع عراق موضع ماراباآتشبارهای سنگین خودزیرآتش شطرنجی گرفته است

0 0
ویلیام اهنگر 5 تمام شده

ویلیام اهنگر

۲۱ تیر ۱۴۰۴

«ویلیام، مردی که جنگ را نه از ترس، بلکه از عشق پشت‌سر گذاشت…»

0 0 853
تقویت مهارت های داستان نویسی جزئیات بیشتر اینجا کلیک کنید.