ژانر
جستجو در عناوین
تعداد کلمات
مرتب سازی براساس
فقط تمام شده ها
فقط داستان های در حال تایپ
دیوارهای بی نهایت 2 تمام شده

دیوارهای بی نهایت

۸ دی ۱۴۰۲

پلک می زنم. چشمانم تار می شود. از میان هاله هایی که به سختی از هم تشخیصشان می دهم، جانوری کوچک را می بینم که از زیر در خودش را به داخل می کشد و به طرفم می آید. زیبا است و در عین حال منفور. شبیه روباه است، ولی چشمان سفیدی دارد که هیچ کجا شبیهش را ندیده ام. به چشمان خالی اش چشم می دوزم و بی اختیار دستم را به سمت سرش می برم. به محض اینکه صورتش را لمس می کنم، قلبم تیر می کشد؛ گویی آن جانور، پنجه هایش را با قدرت درون دهلیزهایم فرو کرده است.

0 1 942
 سمفونی شگفت‌انگیز شب و شیدایی 1 تمام شده

سمفونی شگفت‌انگیز شب و شیدایی

۵ دی ۱۴۰۲

... اتفاقات ترس‌آور و تکان‌دهنده‌ای در مقابل دیدگان پسرجوان به نمایش درمی‌آید و روزی را به یاد می‌آورد که به‌ قصد مهاجرت و رسیدن به موقعیت مناسب و رفاه و زندگی آرام، با چمداني در دست از خانه خارج و در این ایستگاه از خانواده جدا شد و در سیاهی شب و پنهانی در هوایی طوفانی سوار بر قایقی کوچک و نامطمئن و شکننده، از سواحل تاریک کشور یونان فاصله گرفت تا شاید پس از عبور از دریای خوفناک و مرگ‌آور مدیترانه، بتواند در سرزمینی دور از آب‌ها و اقیانوس‌ها نفس بکشد و برای همیشه در آرامش زندگی کند، اما غرش شدید رعد و برق و هجوم تندبادهای دلهره‌آور و امواج سهمگین... ... لبخندی تلخ بر لب جوان مي نشيند و خود را در ميان بيش از بیست هزار پناهجو از رنگ ها و نژادهای مختلف در سراسر جهان مي بيند که در ده سال گذشته در جست و جوي ثروت و خوشبختي و آسايش و زندگی بهتر در دياري دور از خاك و سرزمين مادري و در آرزوی دنیايی شاد و شیرین، می خواستند به سلامت از دریاها و اقیانوس های عمیق و غریب بگذرند و به سعادت برسند، اما در قایق های سبک و کوچکِ مالامال از مسافر، در دریای پرتلاطم مدیترانه غرق و مفقود شدند و مرگ غم انگیزشان داغ سنگینی بر دل خانواده هایشان گذاشت؛ خانواده هايي که هنوز هم چشم انتظار عزیزانشان هستند تا شاید روزی با سرمايه اي فراوان و دستي پر از شادي و قلبي سرشار از اميد و آرامش به خانه و به نزد آنان برگردند و...

0 0 3.8 K
ارسلان 0 تمام شده

ارسلان

۳ دی ۱۴۰۲

ارسلان،‌ توسط نامادری گرفتار اعتیاد می شود. فراز و نشیب های زیادی در زندگی دارد. به مرحله توهم می رسد. پدرش موضوع را فقط تحمل می کند. بالاخره ارسلان به زندگی بر می‌گردد. موضوع: آسیبهای اجتماعی، ریشه،نوع و تبعات آن.

0 0 0
نفس جهنم 20 تمام شده

نفس جهنم

۲۴ آذر ۱۴۰۲

رمان: نفس جهنم نویسنده: آلباتروس ژانر: جنایی، عاشقانه خلاصه: موتورسواری به محض عبور از کنار ماشین شخصی با نام فرزاد پیروز، خلافکاری که به شرزاد معروف است! سمتش تیراندازی می‌کند؛ اما موفق به کشتن شرزاد نمی‌شود. شرزاد با قسر در رفتن از آن ماجرا پیگیر موتورسوار می‌شود. افراد شرزاد با جستجو متوجه می‌شوند موتورسوار برخلاف تصورشان یک دختر است! شرزاد به قصد انتقام آن دختر را می‌دزدد و تلافی کارش را به روش خودش رویش پیاده می‌کند!

0 0 38.6 K
تاریخ 0 تمام شده

تاریخ

۲۰ آذر ۱۴۰۲

زیرا در جامعه ای که ارزش به قوت بازو و نیروی جنگاوری بود، بسیاری از پدران و خانواده ها آرزو داشتند که فرزندشان پسر باشد تا بتواند بر پشت اسبان بجنگد و از راه جنگ و راهزنی، غنیمت به چنگ آورد. علاوه بر آن، با فرزند پسر عزت و شرافت قبیله حفظ می شد.

0 0
تاریخ 0 تمام شده

تاریخ

۲۰ آذر ۱۴۰۲

مقام و منزلت زن پایین بود. قرآن به موقعیت حقارت آمیز زن در میان اعراب جاهلی اشاره فرموده و آنان را به سبب داشتن چنین عقیده و اخلاقی نکوهش کرده است

0 0
ترانه زندگی 1 تمام شده

ترانه زندگی

۱۷ آذر ۱۴۰۲

ترانه ای از زندگی . ترانه ای با وجود زشتی و زیبایی ها . ترانه ای ، با حس شکشت و پیروزی

0 0 157
جایی بر فراز شهر 1 تمام شده

جایی بر فراز شهر

۴ آذر ۱۴۰۲

حس غریبی دارد؛ اینکه آن طور دیوانه وار دلرحم باشی و در عین حال، بتوانی مرگ یک ماهی را با چشمانی تاریک و خالی از احساس تماشا کنی.

1 6 970
شکست قلم 4 تمام شده

شکست قلم

۳ آذر ۱۴۰۲

همیشه گفته میشود که داستان ها دارای فضا و دنیای خاص خود هستند ، از داستان های عاشقانه گرفته تا داستان های ترسناک و ...،از داستان های کوتاه گرفته تا رمان های بلند . اما یک چیز در همه آنها مشترک است 《آنها واقعی نیستند ! 》 اما چه میشود اگر یک نویسنده با چیزی که نوشته است روبه رو شود ؟

0 1 2.2 K
آروا 0 تمام شده

آروا

۳ آذر ۱۴۰۲

دل خوشی کم نیست دیده ها نابیناست...! و من چه میدانستم که از دیده محرومم؟! اما میدانی همین برای من نابینا کافی بود همین که میدانستم تنت درد تنم را دارد نه میل تنم را ... همین که با تو به فردوس میرفتم و به معراج می رسیدم... همین که با تو متولد شدم و شکل میگرفتم همین که میدانم در روزگار واپسین من کنار تو از شکل می افتم و می میرم همین برایم کافی بود محبوب من میبینمت خاموشی ولی به خدایم سوگند اینها نمیدانند عشق چیست و به جای خالی تو میگویند تنهایی! قلبم همچون صدف است که تو در میان آن پنهانی...از یاد مبر که دوستت دارم

1 0
زیبای یوسف 27 تمام شده

زیبای یوسف

۲۶ آبان ۱۴۰۲

نویسنده: آلباتروس "جلد دوم در بند زلیخا" همتا به دنبال دستگیری شاهین ناخودآگاه وارد ماجرایی مرموزتر می‌شود. زمانی که تنها چند ساعت دیگر تا دستگیری سایه‌های شب باقی مانده بود، همتا متوجه معمای خالکوبی می‌شود؛ ولی دیر چون ناگهان اتفاقی می‌افتد که سرنوشت همه‌شان را ظاهراً به نقطه پایان می‌رساند؛ اما... ! حال با گذشت هشت ماه پلیس دوباره متوجه نشانه‌هایی از تیم سایه‌های شب می‌شود!

0 0 113.4 K
آخرزمان زامبی 0 تمام شده

آخرزمان زامبی

۱۱ آبان ۱۴۰۲

از دیدگاه دکتر اسمیت دکتر جان اسمیت، یک دانشمند باتجربه در حوزه ویروس شناسی، در داستان آخرزمان زامبی نقش گرفته است. دکتر اسمیت در داستان به عنوان یک نابغه علم و کارشناس در بحث آخرزمان زامبی شناخته شده است. او تلاش می‌کند تا با پیدا کردن راه‌حلی برای مقابله با این ویروس و نجات بشریت، جهان را از آخرزمان نجات دهد. داستان آخرزمان زامبی از زبان دکتر جان اسمیت: "بیست سال پیش، ویروسی ناشناخته در یک شهر کوچک شروع به شیوع کرد. این ویروس به سرعت انتقال پیدا می‌کرد و همه را به زامبی تبدیل می‌کرد. من به عنوان یک دانشمند و ویروس شناس، تلاش کردم تا راه‌حلی برای مقابله با این وضعیت پیدا کنم. در طول سال‌ها، من به همراه تیمم به تحقیقات فشرده‌ای پرداختم و در نهایت موفق شدم یک داروی ضد ویروس تولید کنم. اما قبل از اینکه بتوانم دارو را به جامعه عرضه کنم، باید با چالش‌های فراوانی روبرو شوم. زامبی‌ها به سرعت شهر را تسخیر کرده بودند و اکثر مناطق را تصاحب کرده بودند. باید به دنبال راهی برای نجات خود و دارویم می‌گشتم. با همکاری گروهی از بازماندگان، ما توانستیم به طور مخفیانه وارد شهر شویم و به دنبال پیدا کردن یک آزمایشگاه مناسب برای تولید دارو باشیم. در این مسیر، با موانع فراوانی روبرو شدیم. زامبی‌ها همچنان در تعقیب ما بودند و هر لحظه ممکن بود که به ما حمله کنند. پس از چندین هفته تلاش، ما توانستیم یک آزمایشگاه مناسب را پیدا کنیم و دارو را تولید کنیم. این دارو قادر بود زامبی‌ها را به حالت عادی برگرداند. با استفاده از هواپیمای نظامی، ما تعداد زیادی دارو را به سراسر شهر پخش کردیم و توانستیم ...

0 0
تسلی دهندگان 5 تمام شده

تسلی دهندگان

۹ مهر ۱۴۰۲

راجب یک گروه تروریستی در سال ۲۰۳۸ که هدف دارند همه انسان های کره زمین رو بجز ۳۰۰ میلیون نفر را بکشند... قهرمان های داستان باید جلوی این اتفاق رو بگیرند

2 1 5.4 K
سمبل تاریکی 126 تمام شده

سمبل تاریکی

۴ مهر ۱۴۰۲

رمان: سمبل تاریکی نویسنده: آلباتروس اتفاقاتی که آیسان رو در محاصره خودشون قرار داده بودن، اون رو وادار می‌کنن تا بیشتر راجع‌به دنیایی که جز گذشت شب و روز، چیز دیگه‌ای از اون ندیده بود، تحقیق کنه. جهانی که متوجه شده بود، هیچ شباهتی به اون تصویری که در ذهن داشت، نداره. این دنیا تاریک‌تر از حد تصورش بود. آیسان به پیشنهاد یکی از دوست‌هاش تصمیم می‌گیره در کلبه‌های جنگلی مشغول به کار بشه؛ ولی زمان زیادی نمی‌گذره که می‌فهمه توی این جنگل یک چیزی درست نیست و افرادی از کلبه‌ها به طرز عجیبی ناپدید میشن!

0 0 69.8 K
در بند زلیخا 27 تمام شده

در بند زلیخا

۴ مهر ۱۴۰۲

رمان: در بند زلیخا نویسنده: آلباتروس خلاصه: مرگ جان یکی را نمی‌گیرد بلکه نفس کسی را سرد می‌کند و نفس‌ بازمانده‌ها را سردتر. انفجاری که جان گرفت! دختری را یتیم کرد و مادری را... . شلیک گلوله‌هایی که دختری را تنهاتر کرد و پدری را... . حال هفده سال از آن واقعه‌های تلخ می‌گذرد. با ورود شخصی مرموز خاک‌ دیروزها کنار رفته و دلیل مرگ پدر و مادری که به ظاهر حق بود، روشن می‌شود و خیلی از ناحق‌ها آشکار می‌شوند!

0 0 103.9 K
تقویت مهارت های داستان نویسی جزئیات بیشتر اینجا کلیک کنید.