ژانر
جستجو در عناوین
تعداد کلمات
مرتب سازی براساس
فقط تمام شده ها
فقط داستان های در حال تایپ
احضار 1 تمام شده

احضار

۹ خرداد ۱۴۰۳

تصورات و تخیلات انسان گاهی می توانند تبدیل شوند به کابوسی که گویی انسان در آن لحظه با تمام حواس و احساسات خود آن را درک و حس می کند اما گاهی اوقات اتفاقاتی می افتد که تو آرزو میکنی ای کاش تصور و تخیل بودند. مانند اتفاقی که برای من افتاد.

0 0 781
کاترین استیسی و خیابان هراس 1 تمام شده

کاترین استیسی و خیابان هراس

۹ خرداد ۱۴۰۳

نمیدونم از کجا شروع کنم.....آخه شروعی هم نداشت! یهو سر از اونجا در آوردم. البته بهتره بگم اونجاها چون هر بار سر از یه جای جدید در می آوردم. چرخه ای که بی پایان به نظر میرسد اما بالاخره شکستمش. یا شاید هم نشکستم! تصویرم در آینه که چیز دیگری را نشان میدهد. پس سرم کجاست؟!

1 0 3 K
مرگ بیهوده 2 تمام شده

مرگ بیهوده

۴ خرداد ۱۴۰۳

پسر بچه فقیری که به عنوان قاتل دختر یکی از ثروتمندترین افراد شهر تشخیص داده میشود با الهام از زندگی جورج جونیوس استینی جونیور (George Junius Stinney Jr)

0 0 1.3 K
اخم شیرین 0 تمام شده

اخم شیرین

۴ خرداد ۱۴۰۳

به خودم امدم انگار تویی در من بود تمامم وقف چشمان مستش گویی که در ان چشمان سیه معجزه دارد هر چه در این کوی گشتم و گذر کردم نبود همچون چشمانش اهل دلی فریاد کشیدم بیهوده نگردید در این کوی او طرز چشمانش را دیگری ندارد بودنت خوب ترین حادثه کهکشان از همان روز که باختم تمامم را

0 0
مه در جنگل ریون وود: بخش اول 19 تمام شده

مه در جنگل ریون وود: بخش اول

۲ خرداد ۱۴۰۳

هر وقت به آن روز فکر میکنم، هم غمگین میشوم و هم خوشحال! البته، هنوز هم شک دارم که آن اتفاقات واقعی باشند. شما هم اگر جای من بودید، همین فکر را میکردید. آخر چطور میشود که وارد یک جنگل بسیار کوچک شوید اما پایانی برایش نبینید؟ چطور میشود سر از شهری درآورید که وجود خارجی ندارد؟ چطور میتوانید با این موضوع کنار بیایید که به عقب برگشته اید؟

0 0 9 K
جعبه های چوبی 1 تمام شده

جعبه های چوبی

۳۱ اردیبهشت ۱۴۰۳

در دنیایی که تاریکی راهنماتر از روشنایی باشد، آب و آتش عاشق یکدیگر میشوند.

1 4 867
چوبه دار 6 تمام شده

چوبه دار

۳۰ اردیبهشت ۱۴۰۳

در مبارزه با شیطان...)

1 0 1.5 K
فرمانده ی زامبی ها 1 تمام شده

فرمانده ی زامبی ها

۲۵ اردیبهشت ۱۴۰۳

داستان ۴ دوست که در کشوری گیر افتاده اند که تمام مردم در انجا زامبی شده بودند

0 0 260
اَزرائیل 《شوالیه سنت لوییس》 7 تمام شده

اَزرائیل 《شوالیه سنت لوییس》

۲۱ اردیبهشت ۱۴۰۳

مدتی از فعالیت اَزرائیل به عنوان قهرمان شهر سنت لوییس میگذرد و او شهرت زیادی به دست آورده است در این زمان یک شنل پوش دیگر در شهر ظهور میکند که اهداف و برنامه های متفاوتی با اَزرائیل دارد

0 5 3.9 K
اَزرائیل 《برخواسته از غبار》 5 تمام شده

اَزرائیل 《برخواسته از غبار》

۲۱ اردیبهشت ۱۴۰۳

این شهر که سال های زیادی است که طعم صلح و آرامش را نچشیده. یک اتفاق ، یک گلوله و یک مرگ همه چیز را تغییر داد در انتهای شب ماه طلوع میکند .

0 2 2.1 K
همین یک ساعت پیش ... 1 تمام شده

همین یک ساعت پیش ...

۲۱ اردیبهشت ۱۴۰۳

عاشقانه ای در میان جنگ ...

0 0 806
انتقام از جنس چوب 1 تمام شده

انتقام از جنس چوب

۸ اردیبهشت ۱۴۰۳

همینجور که بدنش رو گرفته بود ،سرش رو به میله ها می‌کوباند. نمیتونست زبان باز کند و بگوید بخاطر چه گناهی مستحق این رفتار بود!

1 0 586
خون‌خواه 1 تمام شده

خون‌خواه

۷ اردیبهشت ۱۴۰۳

شخص تازه وارد بعد از اینکه در جای مناسب قرار میگیرد تنها چند ثانیه صبر میکند و موقعیت را میسنجد و وقتی مطمئن میشود که توانایی انجام خواسته اش را دارد با دست چپ کلاه را از روی سرش برداشته و همزمان کلت کمری برتایی که همراه خودش آورده را با دست راست از جیب پالتو بیرون می‌آورد و دو گلوله از پشت به کلاوس شلیک میکند، چند قدم نزدیکتر میشود و پنج گلوله دیگر هم در سر و کتف و بدن او خالی میکند، بدن بی جان کلاوس پس از اصابت گلوله ها بخاطر دست تکیه گاهش روی سکوی جایگاه متهمین کمی به جلو خم شد و گلوله های بعدی که بهش اصابت کرد او را به جلو هول داد سنگینی بدنش باعث شد دوباره برگرده به عقب، زانوهاش خم بشه و به سمت زمین سقوط کنه چانه کلاوس به شدت به جای تکیه گاه جلوی جایگاه برخورد کرد که صدای بهم خوردن دندان هاش تا رودخانه تراوه رفت، برخورد چانه کلاوس باعث شد سرش به سمت عقب بیاد و زانوهاش به زمین برخورد میکنه و به پشت روی زمین بیافته خون کلاوس دورتادور جایگاه متهمین رو رنگین کرده.

0 0 3 K
لوکا۲:پروانه ای درون چشمان لوکا 1 تمام شده

لوکا۲:پروانه ای درون چشمان لوکا

۶ اردیبهشت ۱۴۰۳

این داستان درباره پسرکی به اسم "لوکا"ست از روزی که چشم به دنیا باز کرد ...نه از روزی،که بدنیا اومد نتونست چشم به دنیا باز کنه متاسفانه لوکا تنها پسر "خانواده مگ " کور متولد شد بود!

3 4 877
کسی پشت لوکا 1 تمام شده

کسی پشت لوکا

۶ اردیبهشت ۱۴۰۳

این داستان درباره پسرکی به اسم "لوکا"ست پسربچه ای که همیشه توی کابینت قایم میشد و چشم و گوشش رو می بست و شروع به خوندن میکرد

3 6 1.3 K
تقویت مهارت های داستان نویسی جزئیات بیشتر اینجا کلیک کنید.