کربلا در کربلا می ماند اگر زینب نبود...
یادی از کودکان عطش کربلائیان کوچک حضرت رقیّه (س) و حضرت علی اصغر(ع)
یادی از کودکان عطش کربلائیان کوچک حضرت رقیّه (س) و حضرت علی اصغر(ع)
داستان دختری روستایی که عقد می کند بعد شوهر شهریش او را ترک می کند و...
شرح حال دختر نوجوانی که چند روزی پیش مادربزرگش می ماند و شخصیت و دغدغه های او را از نزدیک می بیند
وقتی مرگ از رگ گردن به انسان ها نزدیک تر است ، وقتی نیرویی شرور قصد کشتن آدمها را دارد ، و زمانی که تلاش مذبوحانه قربانیان چون بال زدن حشره ای در تار عنکبوت است ، مرگ چیره می شود ، گوشت با طعم آدرنالین !!
پیرمردی که همسرش مرتب به دیدارش میآید، پسربچهای که تصادف کرده و همچنان با انرژی و شادی از زندگی اش حرف میزند و گریهی خانوادهاش را میبیند اما راوی در نوعی برزخ احساسی به سر میبرد؛ جایی که در عین آگاهی به محیط اطراف، دسترسی به زندگی گذشتهاش و کسانی که دوستشان دارد، به تدریج از دست میرود.
داستان مفاهیمی مانند ترس، رنج، رواندرمانی، و سفر به درون را در قالب یک تجربه سفر هوایی بیان کند. این داستان بیشتر به کشمکشهای درونی و تحولات روحی راوی داستان می پردازد.
هنگامی که جک به مهمانی می آید، از دیدن دوقلوی همسان خود شوکه می شود. مشکل این است که جک دوقلوی همسان ندارد. برادرش واقعی اش حتی شبیه به او هم نیست. به نظر می رسد مهمانی امشب در تالار وحشت برگزار می شود.