زندگی دوگانه : قسمت هفتم _ فراهم کردن زمینه جنگ
0
13
1
10
پس از شکست در مذاکرات متعدد بین جیمز خون آشام و جیسون اوییکو که پادشاه گرگینه ها بود ؛ سرانجام جیمز تصمیم گرفت که با آنها وارد جنگ شود برای این منظور به دیدن برادرش ، ویلیام ، رفت ...
+ ویلیام : اوه ، جیمز ، برادر و دشمن من چه عجب پیدات شد . منتظرت بودم ...
_ جیمز : باید درمورد گرگ ها صحبت کنیم .
+ میدانم ! به تازگی با آنها به مشکل خوردی (:
_ ویلیام ! من کاملا جدی هستم ، بیا دشمنی مان را کنار بگذاریم تا در برابر این سگان بد بو بایستیم . میدانی که آنها دشمن هر دوی ما هستند و میخواهند قدرت را از ما بگیرند و ابر قدرت نیکولاس شوند .
+ بله ، برادر میدانم ! من درمورد آنها به تو هشدار داده بودم ولی تو آنها را دست کم گرفته بودی . من حاضرم اعلام صلح کنیم ولی فقط اتحاد برای جنگ نه چیز دیگری ....
_ قبول است فقط متحد میشویم برای جنگ و تو کار خودت را کن من هم کار خودم
و سپس آنها به تفاهم رسیدند و اعلام صلح بین دو قلمرو کردند .
خون آشام ها داشتند لشکر خود را مجهز و آماده میکردند تا وارد نبرد سختی با گرگ ها شوند ، شمشیر و زره ، تیر و کمان و دیگر سلاح های جنگی ساختند و کاملا آماده جنگ بودند . ناگفته نماند که آنها سپاه خیلی قوی و مبارزی داشتند و در نبرد با گرگ ها حتما پیروز میشدند اما مشکل قانون سرزمین نیکولاس بود که درباره جنگ گرگینه ها با خون آشام ها نوشته شده بود ؛ آن هم این بود که این جنگ باید در شبی که ماه کامل می شود و گرگ ها بیشترین قدرت را دارند انجام شود و این نبرد را دشوار میکرد .......