تصمیم بر نابودی پادشاهی گرفتم به جای اینکه یکی از سگ های پادشاهی بشم! : 4
0
3
2
5
صبح روز بعد جادوگر اعظم اجمیل را برای یک مراسم جادویی آماده میکرد یک مراسم جادویی که در طی آن یک سلاح با بدن اجمیل ترکیب میشد.
اجمیل در حالی که در مرکز حلقه های جادویی که روی زمین کشیده شده بودند نشسته بود به زمزمه های غیرقابل فهم جادوگران که احتمالا تعدادشان بیش از صد بود گوش میداد.
همان زمان جادوگر اعظم شروع به صحبت کرد(این یه سازند شاهیه که قدرت خیلی زیادی داره؛ احتمالا عالیجناب خیلی از شما خوشش اومده که این سازنده رو به شما واگذار کرده چون این سازند همتا نداره و تعداد انگشت شماری سازند شاهی وجود داره که بخشیدن این به شما علاقه اعلیحضرت به شما رو نشون میده)
اجمیل مقداری بی حوصله بود و حس خوبی نسبت به این قضیه نداشت(چقدر دیگه کار تمومه؟)
(چند لحظه دیگه )
(میتونی برام قدرت این سازند رو توضیح بدی؟)
(آخرین باری که ازش استفاده شده صد و پنجاه ساله پیش بود، یه احضار شده به اسم کویین اون رو تو خرابه های باستانی پیدا کرد و قدرتش نمیدونیم چیه فقط میدونیم که باهاش میشه هر چیزی رو توی یه محدوده خاص کنترل کرد مثل کوئین که باهاش میتونست همزمان از صد تا شمشیر استفاده کنه؛ طلسم حاضره آماده ای؟ )
پس از ان اجمیل خود را دوباره در اتاقش پیدا کرد؛ اینجور هوشیار شدن برای اجمیل مقداری مسخره بود"مراسم درست انجام شد؟"در همان زمان سیستم کنترل نانیت جواب مثبت صادر کرد.
اما حرف های جادوگر اعظم مقداری اقماز همراه داشت زیرا اجمیل صد شمشیر که هیچ از شدت خستگی حتی خودش را هم نمی توانست تکان دهد.
***
/تعقیر دیدگاه به سارا/
سارا در حالی که دونیچ روبرویش زانو زده بود حکم هایی را که روبرویش بود مهر میکرد در همین حال به صحبت های دونیچ گوش میداد
دونیچ در حالی که لبخند میزد گفت(کارایی رو که گفتین انجام دادم)
سارا بدونه حتی ذره ای نگاه پرسید(در مورد نفوذ دیروز تونستی چیزی پیدا کنی؟)
دونیچ با یک تعظیم کوتاه پاسخ داد(بله اعلاحضرت تمام سرنخ ها به یک جا میرسه و اونجا معبده)
سارا خنده اش گرفت(پس زیر سر قدیسه؛ می دونم چرا اونا دنبال اجمیل هستن چرا باید دنبالش باشن؟)
( اجمیل مهارت ایتم باکس داره اما یه چیزی جالبه اونم اینه که دفعه اولی که ارزیابیش کردم به مهارت خودم شک کردم چون با اینکه اون پنجاه و هفت سال سن داره مثل یه نوجون به نظر میرسه حتی با اینکه یه الف یا دورگه نیست این فقط یه معنی میتونه داشته باشه، اون با بقیه احضار شده ها فرق داره که نشانه یه چیزه اون مثل ماست اما یه چیز هست که نمیتونم درک کنم چرا اون باید به اینجا احضار بشه؟)
سارا درحالی که آخرین حکم را مهر کرد گفت( مهارت ارزیابیت درست میگه چون رفتارش واقعا به پیرمرد ها میخوره و در مورد اینکه مثل ماست شکی نیست اون از قبل بلد بود چطور از مهارتش استفاده کنه که این فقط یه معنی داره اون به دنیای قبلی ای که توش بوده هم احضار شده)
(اما نباید اونو به عنوان حاکم بلورین انتخاب میکردید)
(نه دونیچ این بهترین انتخابه بلورین هر روز داره بیشتر و بیشتر غارت میشه و کاری هم از ما ساخته نیست یا اجمیل مثل یه مهره سوخته از دور خارج میشه یا دوبار اکلیر رو به اونچه که قبلا بود برمیگردونه)
(تصمیم سخاوتمندانه ایه)
"من اخرین نفر از شجره نامه سلطنتی ام اما دلم نمی خواد اشتباه گذشتگان رو انجام بدم"
***
از وقتی که اجمیل مقام اشرافی داشت میتوانست از یک سری مکان ها بازدید کند که کتابخانه هم یکی از انها بود.
طبق اطلاعاتی که از کتابخونه بدست اورده بود او توسط جادوگران به یک کشور به اسم اکلیر احضار شده بود.
اکلیر،کازار،لاپیا،اودور،پلریا،تجرنت،همپل و نرون هشت کشور بودند که قاره سویرا رو تشکیل میدادند و در بین آنها اکلیر کوچکترین کشور و تنها کشور بود که به دریا دسترسی نداشت ولی قضیه به اینجا ختم نمیشد؛ علاوه بر اینها اکلیر یک کشور بود که توسط رشته کوه ها محاصره شده بود و از چهار تا کشور که با انها مرز داشت فقط از جنوب غربی و شمال غربی به پلریا و از شرق به همپل راه داشت و هیچ راهی از شمال به پادشاهی تجرنت و از جنوب به امپراطور نرون وجود نداشت.
اما یک چیز اکلیر را از بقیه کشور های همسایه اش متمایز می کرد ان هم ذخایر غنی از سنگ معدن جادویی بود که نقشی همانند نفت را در این جهان بازی می کرد.
اقتصاد اکلیر مبتنی بر معادن زیاد سنگ جادویی بود که تا چند سال قبل پادشاهی با فروش سنگ معدن انها به کشور های دیگر میتوانست سود زیادی بدست بیاورد اما در چند سال اخیر پلریا و همپل اجازه خروج این سنگ معدن ها را به اکلیر نمیدادند تا اکلیر آن را به یک بیستم قیمت به آنها بفروشد؛ سیاست خصمانه ای که اکلیر را در تنگنا قرار داده بود؛ زیرا اکلیر نه راه دیگری برای درامد داشت و نه سازکاری که اجازه بدهد این سنگ معدن را فراوری کند، از این جهت اقتصاد اکلیر هر روز و هر سال بیشتر در حال فروپاشی بود.
ولی یه چیز جالب در مورد اکلیر وجود داشت اکلیر در زمان اون خودش ده برابر الان وسعت داشت اما به دلیل سقوط امپراطوری قبلی و تجزیه به چیزی که الان هست تبدیل شد "پادشاهی اکلیر" اما تقسیمات کشوری هنوز هم مثل یک امپراطوری اداره میشد.
اکلیر اکنون از سینزده ایالت متشکل میشود که هر کدام به تعدادی حاکمیت یا حاکم نشین تقسیم میشوند که یک حاکم ان را اداره میکند و هر حاکم نشین به تعدادی بخش تقسیم میشود که هر بخش را یک بخشدار اداره میکند و هر بخش متشکل از تعدادی روستاست که هر رویتا توسط کد *** اداره میشود.
اینطور که از حکم شاه پیدا بود دونیچ رتسوال تمام بخش هایی که در شرق رودخونه ناگراج نابود شده بودند را که متشکل از چهار بخش میشود را به عنوان یه حاکم نشین تعریف کرده و اجمیل به عنوان حاکم آن جاکم نشین انتخاب شده.
اما موضوع دیگر نیروی نظامی اکلیر بود که چند بخش تشکیل شده بود:
محافظان سلطنتی یا گارد سلطنتی، ارتش های محلی، ارتش اصلی، گارد پالادین و ماجراجوها.
گارد سلطنتی یه نیروی نظامی نخبه که از بهترین شوالیه ها تشکیل شده و فقط یه وظیفه دارد حفاظت از قصر سلطنتی و جان پادشاه.
ارتش های محلی به نیرو هایی گفته میشد که فقط تحت امر مقام های سیاسی بودند و فقط از انها دستور میگرفتند اما در صورت فراخوان شاه موضف هستند دستورات شاه را انجام دهند.
و اما ارتش اصلی که از چند قسمت تشکیل شده:
سپاه چادوگران: سپاه جادوگران به جادوگر هایی گفته میشود که در خدمت سپاه جادوگر هستند، اما اطلاعات دیگری از آنها در دسترس نیست زیرا به دلیل اینکه انها یک نیروی بسیار نخبه هستند این اطلاعات محرمانه نگه داشته میشود.
ارتش هوایی: اسمش ارتش هوایی است اما خیلی کوچک تر از باقی بخش های ارتش است متشکل از چند کشتی هوایی که با جادو کار میکنند که ساخت امپراطوری نرون هستند و واحد اژدها که از اژدها های رام شده تشکیل شده.
سپاه رزمندگان: سپاه رزمندگان بیشتر از بخش های دیگر به یک ارتش شبیه، و یک نیروی زمینی تعریف میشود که متشکل از سربازان و شوالیه ها و ژنرال هاست.
نیروهای تحت امر معبد:
گارد پالادین:گارد پالادین یک نیروی زمینی بسیار نخبه و نیرومند که از پالادین های معبد تشکیل شده و بسته به دستور رهبر روحانی هر کاری انجام میدهد.
نیروهای شبه نظامی:
ماجراجوها: این نیرو صرفا نظامی نبود و هیچ وابستگی ای به هیچ نیرو یا شخصی نداره، ماجراجوها افرادی هستند که تحت کنترل انجمن های خودشان کارهایی که به انها محول میشود را انجام میدن و هر کسی میتواند یک ماجراجو باشد، ماجراجو بودن مزایای زیادی دارد مثل استفاده رایگان از دروازه های تلپورت و خیلی چیز های دیگر؛ به زبان ساده انها یک سری مزدور هستند که برای پول هرکاری انجام میدهند.
اما این همه چیزایی نبود که اجمیل از اکلیر و این جهان فهمید، تو این دنیا یه فناوری جادویی وجود داشت که با استفاده از آن میشد افراد را به این دنیا احظار کرد.
همه پادشاهی ها همیشه این کار رو انجام میدادند و افراد احظار شده رو مورد استسمار قرار میدهند.
برای اجمیل سوال بود که چرا پادشاهی اکلیر هر سال این احظار را انجام میدهد و جوابش راپیدا کرد، در این دنیا دو نوع فناوری جادویی وجود داشت که افراد را جابه جا میکرد فناوری اول همون جادویی بود که اجمیل را به این دنیا احضار کرد و اما فناوری دوم جادویی بود که این توانایی را داشت که با جادو بین مکان های مختلف مثل بین شهر ها و حتی سیارات یک دروازه ایجاد کند که از طریق ان انسان ها و اشیاء جابه جا میشد.
درسته سیارات، کشور های این دنیا همیشه در حال جنگ و غارت دنیا های دیگر بودند و در این راه بعضی اوقات با یکدیگر درگیر میشدند اکلیر هم از این قاعده مثتسنا نبود و همیشه سر این منابع میجنگید و احضار ها را هم به همین دلیل انجام میداد، هر سال یک نیرو تازه نفس که علاوه بر قدرت زیادی که داشت کورکورانه از هر دستوری پیروی میکرد.
همینطور در این جهان انسان فقط از یک نژاد تشکیل نشده بود پریون، کوتوله ها، دورگه ها و بسیاری نژاد دیگه که در این دنیا زندگی میکردند اما در قاره سویرا که تحت حاکمیت انسان ها بود دیگر نژاد ها قدرت چندانی نداشتند.
پایان چپتر (⌐■_■)
دوستان این چپتر بیشتر جنبه اطلاعاتی داشت و زیاد داستان رو پیش نمیبرد اما نقش مهمی تو فهم میانی و استلاحات ادامه داستان داره.
یکم بخندیم
دونیچ رتسوال ، سر اینکه یه اسم درخور برای پادشاه اکلیر پیدا کنم ذهنم حسابی درگیر بود تا اینکه اسم ها جلوم ظاهر شد.
اول از فامیلش بگم که یکم شریف تره لاوستر=رتسوال
(لاوستر یه رمانه که تا حالا نخوندمش اما اسمش رو شنیده بودم)
اما اونی که ذهن همه رو درگیر میکنه و شاید همه خورد باشن دونیچ=چینود
(چینود اسم مارک کنسرو ماهیه ، من اکثر اسم های تو داستان رو وقتی سر کار تو افق کوروش بیکارم و دارم در و دیوار رو نگاه میکنم پیدا میکنم حدس بزنید دیگه چه اسمایی مربوط به کنسروه راستی یکی از اسمای مطرح داستان که بعدا معرفی میشه هم هست که اسمش رو از شوینده بهداشتی گرفتم)