داستان های M_Sadat

یک استکان چای 1 در حال تایپ

یک استکان چای

۲۶ بهمن ۱۴۰۲

همانطور که به طرف آشپزخانه می‌رفتم، گفتم:« به نظر من، دنیا هنوز هم جای زندگیه» صدایش را کمی بلند تر کرد تا بشنوم:«منظورت زنده بودنه؟» _«زنده بودن هم بخش اصلی زندگیه»

0 0 724
تابلو فرش زندگی من 1 تمام شده

تابلو فرش زندگی من

۳ شهریور ۱۴۰۰

میگن آدما توی خاطراتی که باهامون میسازن ذخیره میشن. ولی تو انگار توی تمام بو های خنک، تمام رنگ های شاد و شیرین، توی تمام طعم های ترش و ملس زندگیم ذخیره شدی. «امان از دست تو...»

0 4 1 K
تقویت مهارت های داستان نویسی جزئیات بیشتر اینجا کلیک کنید.