داستان های Zeynoo

: ) 1 در حال تایپ

: )

۲۴ خرداد ۱۴۰۲

دلنوشته های من و دوستم

0 0 162
مهربانی با برکت 1 تمام شده

مهربانی با برکت

۳۰ آبان ۱۴۰۰

درباره ی کارگری زحمت کش است که می خواهد برای دخترش تولدی بگیرد . اما...

1 0 186
بیاین از اول شروع کنیم... 1 در حال تایپ

بیاین از اول شروع کنیم...

۲۴ خرداد ۱۴۰۲

بیاین ببینیم یه آدم از کجا شروع می کنه... و از کجا دوباره شروع می کنه ...

0 0 145
آرزوی بزرگ 4 در حال تایپ

آرزوی بزرگ

۲۳ اسفند ۱۴۰۱

(: لطفا نظر دهید :) فصل بعدی کلی شخصیت جدید بهش اضافه می شه . پس از دستش ندین . اگه می خوای آرزویی که نمی دونی چیه رو برآورده کنی همین امشب جملات پایین رو با دو تا از دوستات بخون ... «دیدجَ یِوداج میریگبِدای نومدِیدجَ یِاتسود اب نومدِوخ هنوخ هنوخ میربِ میربِ دیاب تشوِنِرسَ شیپ میربِ میربِ میربِ دیاب هناشاک ات هناخ زاَ» بعد چشماتونو ببندین و سه بار بشت سر هم بگین : «میربِ مهَ اب»

0 0 3.7 K
سرگردان 7 در حال تایپ

سرگردان

۱۲ اسفند ۱۴۰۲

ما اونقدرا هم که شما فکر می کنین خطرناک نیستیم ...! من بهرادم و 13 سالمه و توی یه مجموعه ی فوق سری مخصوص خ.آ ها به اسم "د.ب.ی.خ" کار می کنم. تو این راه به کسی برخورد می کنم که بهترین دوستم می شه . حالا من یا باید دوستم رو از دست بدم ...یا از دست مجموعه ای که آرزوم بوده توش باشم فرار کنم ... به نظر تو دفتر عزیزم کدوم کار رو بکنم بهتره ؟

8 36 6.1 K
تقویت مهارت های داستان نویسی جزئیات بیشتر اینجا کلیک کنید.